logo 128x128

دانشجویانه

دانشجویانه

امتیاز من: صفر  قلم 
خانه » عجب مرغی کباب کردم

عجب مرغی کباب کردم

   کتاب جدیدی را شروع کردم که جالب به نظر می‌رسد. کتاب صوتی «جزء از کل» اثر استیو تولتز که رمانی واقعا جذاب است.

   دوشنبه افطاری مهمان داشتیم. همسایه‌های ساختمان که رفت‌وآمد داریم دعوت شده بودند. تصمیم داشتم کار جدیدی بکنم و ران کامل مرغ کباب کنم. به تعداد خریده بودم و از شب قبل در مواد خوابانده بودم. ولی برنامه دوشنبه خیلی فشرده بود و عملا اصلا نرسیدم بیایم دفتر و کار درست‌وحسابی انجام بدهم.

   صبح که همسرجان و دخترجان را رساندم مدرسه بعد رفتم به سمت ویلا. سریع کارها را انجام دادم و برگشتم. خروس مریض را هم آوردم شاید بتوانم اشتهایش را درست کنم تا غذا بخورد. کند و ملنگ است و انگار در دنیای دیگری سیر می‌کند. در کمال تعجب کلا ۴ تخم‌مرغ بیشتر گیرم نیامد و نفهمیدم چرا اینقدر کم تخم‌ گذاشته بودند.

   عصر که رفتم زولوبیا و بامیه بخرم تصادف خوبی رخ داد. از همان جنس بودن در زمان مناسب در مکان مناسب. در مسیر برگشت بودم که خانمی که برای یک فروشگاه سبزی پاک‌شده می‌آورد را دیدم و صحبت کردم. گفت هر روز یک کیسه آشغال سبزی دارم بیایید ببرید. اولین کیسه سبزی را گرفتم و واقعا زیاد بود. گذاشتم در ماشین که روز بعد ببرم و عملا کل ماشین حالا بوی سبزی خوردن می‌دهد. قطعا باید بعد از این از سیستم سطل‌های دردار استفاده کنم تا به چنین مصیبتی گرفتار نشوم.

   گفتم که افطاری باید کباب می‌زدم. خب گوشت‌ها خیلی زیاد بود و عملا روی باربکیو نمی‌شد به سیخ زد. پس ابتکاری جدید از خودم درآوردم و روی سینی توری یک ورقه فویل آلومینیوم پهن کردم. گوشت‌ها را بیخ به بیخ رویش چیدم و دور تا دور تا زدم و بالا آوردم. از آب و مواد توی این سینی دست‌ساز ریختم و با چند لایه فویل بسته‌بندی کردم. شد یک پک جالب کبابی. اینقدر خوب جواب داد که فکرش را نمی‌کردم. چون چند نفر از مهمانان خیلی دیر رسیدند و عملا یک و نیم ساعتی مجبور شدیم گوشت‌ها را روی آتش گرم نگهداریم. از بالا سوراخی ایجاد کردم و از آب و مواد اضافه کردم تا گوشت‌ها خشک نشوند و نسوزند. نتیجه عالی بود. واقعا عالی.

ابتکار کبابی من
ابتکار کبابی من

   دوشنبه که نشد ولی امروز ادامه دوره Git را یاد می‌گیرم. در افطاری از همسایه برنامه‌نویس‌مان که پروژه‌های خارجی کار می‌کند پرسیدم و گفت هر روز با Git کار می‌کند و یک ابزار اساسی است. خب خیالم راحت‌تر شد که مسیر را درست دارم می‌روم.

   به فکرم رسید یک پروژه غیرممکن جدید را در حاشیه شروع کنم. ثبت مسیر برنامه‌نویس شدن من به صورت یک مجموعه پست وبلاگی می‌تواند جذاب باشد. اوایلش را نشستم و نوشتم و دارد گام به گام پیش می‌رود. فقط مشکوکم که در سایت دانشجویانه هم منتشر کنم یا نه.

   بدترین اتفاق ماه اخیر هم به دنیا آمدن تنها یک جوجه بود. نمی‌دانم کجا را اشتباه کردم که از چند تخم‌مرغی که در دستگاه گذاشتم فقط یکی درست متولد شد. سه تخم‌مرغ هم ناقص هستند و ظاهرا جوجه‌های آن‌ها نمی‌توانند متولد شوند و دو سه تا هم کلا هیچ اثری از تولد ندارند. فقط یک جوجه سالم هست که طفلکی تنهاست.

   نشاهای آفتاب‌گردان دفتر هم دارند هی قد می‌کشند و من منتظرم ماه رمضان تمام شود تا ببرم و بکارم.

نشاهای آفتاب‌گردان قد کشیدند
نشاهای آفتاب‌گردان قد کشیدند

   از زمانی که فریلنسینگ قبلی از دستور کار خارج شد، هر چه درخواست کار فرستاده‌ام به بهانه‌های مختلف رد شده است. فکر کنم این وقتی که می‌گذارم را دوباره روی همان فعال‌سازی درآمد دلاری بگذارم بهتر بتوانم نتیجه بگیرم.

   شکست هفته هم مشکل پسرجان در مطالعه کتابی بود که داده بودم. گفت مطالبش را درک نمی‌کرده و برایش سنگین بوده است. ترجیح می‌داد ویدیو برای تماشا معرفی کنم. علایق این پسرجان هم برای من محدودیت‌های جدیدی ایجاد می‌کند. خودم و دخترجان اهل کتابیم و پسرجان و مادرش اهل فیلم و ویدیو هستند. حالا بیا درستش کن.  

پست‌های دیگر وبلاگ:

اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Skip to content