logo 128x128

دانشجویانه

دانشجویانه

امتیاز من: صفر  قلم 
خانه » از خواندن تا فهمیدن

از خواندن تا فهمیدن

سال‌ها به عنوان یک آدم اهل کتاب تلاش کردم تا بیشترین یادگیری را تجربه کنم. مرتبا خواندم و بعد از کتاب سعی کردم از منابع اینترنتی و وب‌سایت‌های علمی مطلب جمع کنم. بعد هم بازار ویدیوهای آموزشی و وبینارها گرم شد و در آخر هم به پادکست‌ها علاقمند شدم. ولی کم‌کم متوجه شدم در حال انبار کردن اطلاعاتی هستم که کاربردی ندارند و عملا علمی می‌آموزم که عملی در پی ندارد. در این مقاله توجه شما را به نکاتی مهم در این زمینه جلب می‌کنم.

از خواندن تا فهمیدن
از خواندن تا فهمیدن

زیاد نخون دیوونه میشی

عین این تیتر توصیه‌ای بود که زمانی به ما می‌گفتند. فکر می‌کردند کسی که زیاد درس بخواند و به مغزش فشار بیاورد، آخرش دیوانه خواهد شد. البته مواردی هم از این مشکل دیده شده بود که افرادی برای این که در کنکور به رتبه دلخواهی برسند، اینقدر روی کتاب‌ها و درس‌ها تمرکز کرده بودند و از همهٔ دنیا بریده بودند که واقعا آخرش زد به سرشان و دردسر درست شد.

   ولی مشکل در زیاد خواندن نیست. افرادی که شغل مطالعاتی دارند مثل خبرنگارها، تحلیلگرها، اساتید دانشگاه، نویسندگان، فیلسوف‌ها، اهل ادبیات و غیره کمتر به سرشان می‌زند. نکته در این است که حجم زیاد مطالعه باعث نمی‌شود به سر کسی بزند. بلکه مشکل از جای دیگری است که در ادامه توضیح می‌دهم.

هرم یادگیری

هرم یادگیری به سطوحی اشاره می‌کند که یادگیری انسانی به تدریج کامل می‌شوند و کمال پیدا می‌کنند. این هرم که یک مدل مفهومی است توسط ادگار دیل (Edgar Dale) ابداع شد و نشان می‌دهد کدام فعالیت‌ها می‌توانند باعث شوند به سطوح یادگیری بالاتری ارتقا پیدا کنیم. در واقع این مدل نشان می‌دهد با چه روش‌هایی می‌توانیم یک موضوع را به طور کامل درک کنیم. برای شروع به این هرم نگاهی بیندازید.

هرم یادگیری
هرم یادگیری

هرم یادگیری به ما نشان می‌دهد شرکت در کلاس یا سخنرانی و یا مطالعه شخصی در زمره کم‌بازده‌ترین روش‌های یادگیری هستند. در واقع این روش‌ها تنها تکنیک‌های پایه یادگیری هستند که معمولا در کلاس‌های درسی به کار برده می‌شوند و همه افراد از آن استفاده می‌کنند. مطالعه شخصی نیز روش بعدی است که افرادی درس‌خوان‌تر هستند دنبال می‌کنند. ولی هنوز روش‌های بسیاری برای کامل کردن چرخهٔ یادگیری وجود دارد.

   همان‌طور که در این هرم می‌بینید، استفاده از روش‌های دیداری و شنیداری، تصویرسازی ذهنی، بحث گروهی، تمرین عملی و آموزش به دیگران نیز در فهرست کاندیداهای تقویت حرفه‌ای آموزش قرار می‌گیرند. در حالی که بسیاری از افراد از این روش‌ها به درستی استفاده نمی‌کنند.

   نکتهٔ جالب این هرم این است که بالاترین سطح یادگیری را ۹۰ درصد می‌داند. در واقع این هرم به ما گوشزد می‌کند که هر چه بیاموزیم باز هم جای خالی بعضی مطالب در ذهن ما باقی می‌ماند و تنها با تلاش بیشتر است که می‌توان بر این نقاط ضعف غلبه کرد.

توهم خود دانا پنداری

انسان به طور طبیعی در ابتدای یاد گرفتن یک مهارت یا مسلط شدن بر یک محتوای علمی با نوعی اعتماد به نفس کاذب روبرو می‌شود. این اثر به نام دانینگ کروگر (Dunning-Kruger) شناخته می‌شود. در نمودار زیر این اثر را می‌توانید مشاهده کنید. نقطه اوج اولیه در سمت چپ همان اعتماد به نفس کاذب اولیه است که مثلا یک دانشجو بعد از چند ترم درس خواندن دچار آن می‌شود.

اثر دانینگ کروگر
اثر دانینگ کروگر

ولی بعد از مدتی مطالعه متوجه ندانسته‌های بسیار خود می‌شود و اعتماد به نفس کاذب اولیه به شدت افت می‌کند. اما با اختصاص دادن زمان کافی و مطالعات بیشتر به تدریج یادگیری بهتری را تجربه می‌کند که موجب بالا رفتن اعتماد به نفس او می‌شود.

   پس اگر زیاد بخوانید ولی اقدامات بعدی را انجام ندهید، ممکن است به اوج اولیه اعتماد به نفس کاذب دست پیدا کنید در حالی که چیز زیادی نمی‌دانید و به زودی شکست خواهید خورد.

بشکه‌های اطلاعات

   این اصطلاح را یک دانشجو به من یاد داد. منظورش کسانی بود که کتاب زیاد می‌خوانند و مخزن اطلاعاتی غنی دارند ولی عملا چیزی نمی‌فهمند و از تحلیل آنچه خوانده‌اند، عاجزند. آن‌ها به واقع سواد درستی ندارند  و تنها می‌توانند اطلاعات بسیاری را به خاطر بیاورند ولی نمی‌توانند چیزی را ارزیابی کنند یا با استدلال پاسخ یک سوال را به درستی بدهند.

   در واقع افرادی که هر روزه حجم بالایی اطلاعات روانه ذهن خود می‌کنند با همین مشکل مواجه هستند. آن‌ها با این چالش روبرو هستند که فرصتی برای فهمیدن برای خود به جا نمی‌گذارند. در واقع اینقدر سرگرم یادگیری هستند که فرصت نمی‌کنند چیزی یاد بگیرند. درست همان مثال قدیمی گم شدن در جنگل و در جستجوی جنگل بودن.

   خاطرم هست در دبیرستان معلمی داشتیم که اطلاعات فراوان تاریخی و جغرافیایی داشت. او واقعا یک فرهنگ اطلاعات عمومی زنده بود. ولی مشکل اینجا بود که تنها توانایی واقعی او به یاد آوردن نکات علمی فراوان و ردیف کردن آن‌ها برای ما بود. او مثل یک کامپیوتر به سرعت می‌توانست مطالب فراوانی را به یاد بیاورد ولی اگر یک سوال را چند بار از او می‌پرسیدیم، دقیقا مثل یک دستگاه فتوکپی پاسخ‌های مشخصی را طوطی‌وار و پشت‌سرهم برای ما ردیف می‌کرد. کاملا حس می‌کردیم با یک ربات طرفیم. این مشکلی است که این نوع افراد دارند. ممکن است حافظه قدرتمندی داشته باشند ولی با محیط اطراف ارتباط عملی نگرفته باشند.

فرصتی برای فکر کردن

بارها این مطلب را خوانده بودم که نباید پست‌سرهم مطالعه کنیم و لازم است فرصتی برای تعمق اختصاص دهیم تا چیزهایی را که خوانده‌ایم به درستی مورد تأمل قرار دهیم و بفهمیم. خودم خیلی کم این کار را انجام می‌دادم. شاید به خاطر تندخوان بودنم بود که دوست داشتم زودتر یک کتاب را تمام کنم و به سراغ کتاب بعدی بروم. این عطش خواندن باعث می‌شد در گذر زمان مطالب بسیاری بخوانم ولی فرصتی برای عمیق شدن در آن‌ها نداشته باشم.

   به واقع در مطالعه عجله کار شیطان است. همیشه با خودم می‌گفتم دنیای علم بسیار گسترده است و هر چه بیشتر یاد بگیرم باز هم ندانسته‌های بسیاری پیش روی من خواهند بود. این فرض اولیه درست بود ولی نتیجه‌گیری من غیرمنطقی بود. چون نتیجه می‌گرفتم باید با سرعت بیشتری یاد بگیرم و در عمل تنها وارد چرخه‌ای معیوب می‌شدم که بیشتر و بیشتر دانش در ذهنم انباشته می‌کردم ولی در عمل خالی از درک و فهم عمیق بودم.

دردسر تندخوانی

یکی از عواملی که باعث شد نتوانم با تمرکز مطالعه کنم و سال‌ها با این چالش دست و پنجه نرم کنم، شرکت کردن در کلاس‌های تندخوانی بود. تندخوانی مهارتی است برای مرور سریع و به خاطر سپردن اطلاعات مفید و مهم. ولی وقتی تبدیل به یک عادت روزمره شود، قطعا دردسر درست خواهد کرد. زیرا بسیاری از محتواهای نوشتاری را اساسا نباید تندخوانی کرد. مثل ادبیات و فلسفه که نیاز به آرام‌آرام پیش رفتن و تمرکز دارند. ولی اگر بخواهید یک سند علمی را سریع مرور کنید، می‌تواند مفید باشد.

   متأسفانه برای من خیلی دیر جا افتاد که در حال تلاشی بی‌حاصل هستم. کتاب‌های بسیاری را خوانده بودم و حالا فکر می‌کنم بهتر است که این کتاب‌ها را دوباره بخوانم. زیرا مطالعه سریع من در عمل مفید و موثر نبوده و حس می‌کنم کتاب‌ها را به خوبی نفهمیده‌ام. به ویژه وقتی که در مطلبی علمی با اشاره به کتابی مواجه می‌شوم که قبلا خوانده‌ام ولی به خاطر نمی‌آورم که کجای آن کتاب این مطلب ذکر شده بود.

خلاصه‌برداری

دوستی می‌گفت هر کتابی که می‌خوانم نکات مهم را یادداشت و تبدیل به یک پاورپوینت می‌کنم. در نتیجه هر کتابی که به پایان برسانم یک پاورپوینت آماده برای مرور در اختیار دارم که در کارهای ارائه علمی هم به کارم می‌آید. گر چه این روش آسانی نیست ولی ترفند جذابی برای یادگیری موثر در آن به کار برده شده است.

   به طور کلی خلاصه‌برداری از کتاب و مرور آن بعد از مطالعه می‌تواند روشی قدرتمند برای تقویت یادگیری باشد. اما این روش جای تأمل و تعمق و بحث و تلاش برای استدلال را نمی‌گیرد.

بحث کنید

برای این که اطمینان حاصل کنید که مطلبی را فهمیده‌اید، بهترین روش، تلاش برای پاسخ دادن به سوالاتی در مورد آن است. وقتی از این بهتر یاد می‌گیرید که با شخصی در مورد آ‌ن مطالب بحث کنید. بدین ترتیب ذهن شما باید در انبوهی از اطلاعات جستجو کند و مسیرهای استدلالی مناسبی پیدا کند. این کار به شدت یادگیری را از مرحله حفظ کردن اطلاعات به مرحله فهمیدن و درک کردن ارتقاء می‌دهد.

   در گذشته در مدارس علمی یک اصطلاح جالب وجود داشت. هر فرد یک «هم‌مباحثه‌ای» انتخاب می‌کرد. کسی که درس‌هایی مثل او را خوانده باشد و به بحث و پرسش از مطالب آموخته شده بپردازد. آن‌ها ساعت‌ها با هم در مورد مطالب علمی گفتگو می‌کردند و این کار باعث می‌شد با استدلال‌های مختلف روبرو شوند و مجبور به مرور آموخته‌ها و کندوکاو جدی در آن‌ها باشند و در نتیجه فهمی کامل‌تر از مطالعه صرف بدست بیاورند.

سخن آخر

اگر می‌خواهید تنها یک کتاب‌خوان نادان نباشید، باید در کنار مطالعه فرصتی برای تعمق و تأمل اختصاص دهید. در به پایان رساندن کتاب‌ها و مطالب علمی عجول نباشید تا بتوانید خوب یاد بگیرید. اگر دوباره به هرم یادگیری در ابتدای این مطلب نگاه کنید، متوجه می‌شوید تنها خواندن و گوش دادن نمی‌تواند روش قدرتمندی برای یادگیری حرفه‌ای باشد. ما با کارهای بسیاری مثل بحث کردن و آموزش دادن به دیگران می‌توانیم به بهترین سطح یادگیری برسیم و عمیقا بفهمیم.

   این را به خاطر داشته باشید که نشانهٔ فهمیدن درست، توانایی تحلیل کردن است. پس اگر تنها می‌توانید آنچه خوانده‌اید را به خاطر بیاورید، هنوز در ابتدای راه هستید.

مقالات بیشتر برای شما:

مرغ تخم طلا

تخم طلای گندیده

همه به دنبال فرصت‌های طلایی یا تخم طلا هستند ولی با پیگیری کردن فرصت‌ها به شکل اصولی و درست می‌توانیم به نتیجه برسیم. اگر حرفه‌ای عمل نکنیم، بهترین فرصت‌ها هم به راحتی از دست می‌روند.

ادامه مطلب »
شانس و ریسک

شانس و ریسک

موفقیت حاصل ریسک نیست و افراد موفق نوعا حاصل سخت‌کوشی خود را برداشت می‌کنند. اگر بخواهید ریسک کنید و محاسبهٔ ریسک را به درستی انجام نداده باشید، ممکن است در گرداب مشکلات بیفتید. پس اول به درستی محاسبه و سپس اقدام کنید.

ادامه مطلب »
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Skip to content