سوال جذابی است که اگر جوابش را بدانیم خوشبخت میشویم. امروزه چیزهایی ذهن انسان معاصر را به هم ریخته است که به سادگی نمیتوان با آن روبرو شد:
- انسانهایی که با یک بلیت ارزان چند میلیون دلار در قرعهکشی برنده میشوند
- کسانی که با یک ایدهٔ کوچک ناگهان پیشرفت مالی شگفتآوری میکنند و به ثروتمندان بزرگ میپیوندند
- هنرمندانی که با یک ایفای نقش یا یک اجرای برنامه بسیار معروف میشوند
- افرادی که با یک ویدیوی چند ثانیهای که تصادفی ضبط شده سلبریتی میشوند
- و کلی آدم ظاهرا خوششانس دیگر
حالا سوال این است که اگر شانس واقعیت دارد، چطور بیشتر شانس بیاوریم؟
اصلا شانس چیست؟
اگر تلاش کنید شانس را تعریف کنید احتمالا به همچنین عبارتی میرسید: یک موقعیت عالی برای بدست آوردن حداکثر منفعت در ثروت و شهرت و لذت بردن از زندگی. خب این هم سخنی است ولی مفهوم شانس از نظر حرفهایها متفاوت است:
«شانس عبارت است از همزمان رخ دادن یک فرصت و آمادگی و منابع لازم برای بهرهبرداری از آن».
خب کمی مطلب را بیشتر باز میکنم. برای مثال یک دانشجوی سال اولی اگر یک فرصت شغلی تمام وقت در یک شرکت بزرگ بدست بیاورد، قطعا شانس نیاورده است. هر چقدر هم حقوق و مزایای خوبی داشته باشد، این شغل فشار بسیار سنگینی به دانشجوی ما وارد میکند زیرا او آمادگی ندارد هم تمام وقت کار کند و هم درست درس بخواند.
بگذارید مثال دیگری بزنم. اگر الان ۱۰۰۰ میلیارد تومان برنده شوید، لابد فکر میکنید تا آخر عمر دیگر نیازی به پول درآوردن ندارید. این رویای باطلی است. زیرا شما آمادگی سرمایهگذاری در این حجم عظیم پول را ندارید. اصلا نمیدانید چه باید بکنید و حداکثر مبلغ ذهنی شما برای خرج کردن شاید به سختی به یک دهم این مبلغ برسد. پس اینجا هم شما آماده نیستید و باز هم این یک شانس درست و حسابی نیست. تجربه هم نشان داده شما به سرعت پولها را از دست خواهید داد و به وضعیت فعلی خود برمیگردید و حتی ممکن است مقروض و بدهکار و زندانی شده باشید.
در یک مثال دیگر میتوانم جنبهٔ دیگری از این مفهوم را توضیح دهم. اگر یک سرمایهدار به شما پیشنهاد دهد همکاری کنید و با تأسیس یک گلخانه مدرن در قلب کویر لوت به جذب گردشگر خارجی و کسب درآمد سرشار بپردازید، اوضاع بدتر از موارد قبلی میشود. شما در این زمینه تخصص ندارید، ابزارهای لازم برای ساخت این گلخانه در کشور نیست و نیروی انسانی متخصص مدیریت آن نیز وجود ندارد. پس فقط با یک پیشنهاد وسوسهکننده طرف هستید و این یک شانس نیست. بلکه فقط یک موقعیت است که شما اصلا نمیتوانید از آن بهرهبرداری کنید.
پس حالا حتما کاملا متوجه شدهاید که چرا شانس = فرصت + آمادگی و منابع لازم.
چه چیزهایی شانس نیستند؟
وقتی توضیحات بالا را مطرح کنیم، بعضی افراد میگویند خب کسی که پدر پولداری داشته قطعا در زندگی شانس آورده است. کسی که در یک کشور مرفه به دنیا آمده شانس داشته و کسی که ژنهای خوبی داشته و قوای ذهنی یا جسمی خاصی دارد قطعا شانس آورده است. اما من این طور فکر نمیکنم.
اگر به خبرها نگاه کنید، در کشورهای برخوردار هم افراد بسیاری خودکشی میکنند، بیکار هستند و از افسردگی رنج میبرند. افراد بازنده در همه جای دنیا وجود دارند و نمیتوانیم داشتن منابع لازم را به شانس تفسیر کنیم. اگر این طور بود فرزندان پادشاهان باید همه موفقترین افراد دنیا میبودند و هیچ سلسله پادشاهی نباید سقوط میکرد.
این خطای شناختی از اینجا ناشی میشود که این افراد فقط به بخشی از واقعیت نگاه میکنند و همهٔ پازل را کنار هم نمیچینند. مثلا برای لذت بردن از زندگی داشتن یک خانه مدرن کافی نیست و نیاز به تغذیه، پول، دوستان صمیمی و فعالیتهایی که روح ما را سرشار از حس خوب کنند هم باید برآورده شود. پس اگر کسی در یک لاتاری میلیون دلاری برنده شود به این معنی نیست که شانس در خانهٔ او را زده است. بلکه وقتی این پول کلان میتواند به درد این شخص بخورد که برای هزینه کردن آن و سرمایهگذاری درست بر آن آمادگی کسب کند و این کار را در زمان درست انجام دهد. اگر باور نمیکنید، این فهرستی از دردسرهای پس از برنده شدن پول زیاد است:
- پول بسیار سریعتر از چیزی که فکر میکنید خرج میشود
- احتمالا توسط دوستان و آشنایان نزدیک از شما کلاهبرداری میشود
- پیشنهادات سرمایهگذاری فریبنده ولی دردسرساز بسیاری دریافت میکنید
- ممکن است چهره رسانهای شوید و زندگی عادی شما مختل شود
- روابط عادی با کلیه دوستان و آشنایان شما به خاطر پول تغییر میکند
- استرس و نگرانی بسیاری برای از دست دادن پول و موقعیت را تجربه میکنید
- مشکلات قانونی و مالیاتی بسیاری پیش روی شما قرار میگیرند
پس هر گاه که دیدید مردم از شخصی صحبت میکنند که با یک اتفاق در زندگی به جمع افراد مشهور و ثروتمند پیوسته است، خود را نبازید. روکش خبرهای رسانهها معمولا شیک است ولی از واقعیتی که در زیر این خبرها پنهان شده است نباید غافل شد. مثلا بسیاری از هنرمندان بزرگ اعتیاد به مخدر و الکل دارند. بسیاری از کارآفرینان از مشکلات شدید خانوادگی رنج میبرند و بسیاری از افراد ظاهرا موفق دچار افسردگی هستند.
چطور بیشتر شانس بیاوریم؟
با توجه به فرمول اساسی شانس یعنی: «شانس = فرصت + آمادگی و منابع» هر چه تلاش کنیم فرصتهای بیشتری را بدست بیاوریم و برای استفاده از آن آمادگی داشته باشیم و منابع کافی را قابل تأمین کنیم، عملا شانس بیشتری آوردهایم. اما چطور؟ برای هر یک از این سه وجه شانس توضیحات دقیقتری در ادامه میدهم.
یک) افزایش فرصتها
برای این که فرصتهای بیشتری را بدست بیاوریم، باید یک جوینده باشیم. به قول قدما «جوینده یابنده است». پس اگر هر روز سرمان در لاک خودمان باشد و به کارهای تکراری بپردازیم به فرصتهای جدیدی دست پیدا نمیکنیم.
اگر کتاب «چه کسی پنیر مرا جابجا کرد» اثر «اسپنسر جانسون» را خوانده باشید به خوبی متوجه میشوید چه میگویم. در این کتاب با یک داستان ساده به خوبی توضیح داده شده که اگر هر روز فرصتها را جستجو نکنید، به زودی به مشکل برخورد میکنید.
راههای جستجوی فرصتها بسیار زیاد هستند. شاید شنیده باشید که میگویند فلان پول را بو میکشد و هر جا پول باشد او هم پیدایش میشود. در حقیقت کسی پول را بو نمیکشد بلکه با بررسی خبرها، گفتگو با دوستان، کنجکاوی در محیط اطراف و غیره است که فرصتهای بیشتری را پیدا میکند.
یکی از راههای بسیار کاربردی برای پیدا کردن فرصتها استفاده از روابط عمومی است. یعنی ارتباطات موثر با افراد حرفهای برقرار کنید و این افراد خود معرف فرصتهای جدید و خوب به شما خواهند بود.
یکی از رازهای کلیدی افزایش فرصتها هم فعالیت کردن در یک حوزهٔ مشخص است. کسانی که به فرصتهای مطرح شده در حوزههای دیگر نه میگویند خیلی بهتر فرصتهای کلیدی و اساسی را به چنگ میآورند. اساسا همه کاره بودن آینده ندارد و باید قیدش را بزنید.
دو) افزایش آمادگی
سادهترین چیزی که برای افزایش آمادگی به ذهن همه میرسد، شرکت در دورههای آموزشی، گرفتن گواهینامه و افزایش تخصص است. اما این فقط بخشی از واقعیت است. اگر بهترین مدارک جهانی را کسب کنید ولی یک دقیقه تجربه عملیاتی نداشته باشید، بدون شک یک بازنده خواهید بود.
افزایش آمادگی تنها با افزایش تجربههای عملیاتی ممکن است. هر چقدر هم که جاهطلب باشید باید ابتدا برای حرفهایها کار کنید و تجربه کسب کنید. هیچ گاه کتابها نمیتوانند عمق فعالیتهای یک حوزه عملکردی را به شما نشان دهند و باید وارد عمل شوید تا درسهای حقیقی را فرابگیرید.
بهروزرسانی کردن رزومه از بهترین کارهایی است که در این زمینه میتوان انجام داد. وقتی به رزومه توجه کنید همیشه بخشهای جدیدی برای بهبود عملکرد پیدا میکنید و با تقویت آن بخشها پرونده تجربههای خود را پربارتر میکنید.
سه) افزایش منابع
افزایش منابع شاید در نگاه اول سختترین کار ممکن باشد. پول درآوردن سخت است و هزینههای لازم برای تأمین امکانات گوناگون بسیار سنگین است. ولی این یک وجه این واقعیت است و منابع را میتوان به روشهای بسیار متنوعی فراهم کرد.
یکی از راههای جذب منابع شراکت و سرمایهگذاری مشترک است. همیشه لازم نیست همه چیز را خودتان هزینه کنید و به خاطر ضعف در تأمین برخی سرمایهها به مشکل بخورید. یک داستان معروف در این زمینه وجود دارد. آندرو کارنگی که در فقط مطلق به دنیا آمده بود، پس از مطالعات فراوان از سرمایهگذاران بزرگی دعوت به همکاری کرد و توانست با جلب نظر چند نفر موفق شود و یکی از کارخانجات موفق فولاد آمریکا را تأسیس کند.
در واقع جذب منابع هم به روابط عمومی و هم به آمادگی شما مربوط است و هر چه ارتباطات بیشتر و تجربه بیشتری داشته باشید، راحتتر میتوانید منابع خوبی گردآوری کنید.
جمعبندی
شانس چیزی نیست که به طور تصادفی در اختیار افراد قرار گیرد. لازم است برای کسب آمادگی لازم و امکان تأمین منابع مناسب تلاش کنیم تا وقتی یک فرصت بدست آمد، با ترکیب این سه یک شانس عالی بسازیم. کسانی که با موقعیتهای مثبتی در زندگی مواجه میشوند ولی دیگر اضلاع مثلث شانس را ندارند موفق نخواهند شد. زیرا دنیای واقعی با تصورات رسانهای از خوشبختی و ثروت و لذت و موفقیت تفاوت چشمگیری دارد و تا حرفهای عمل نکنیم به نتایج واقعی دست نمییابیم.
مقالات بیشتر برای شما:
تداوم در تلاش
یک حقیقت مهم که باید حتما خاطرنشان کنم: انسان بدون تلاش میمیرد. اگر شما یک ماه در رختخواب بمانید زخم بستر میگیرید. اگر مدتی مطالعه نکنید متوجه نقص در حافظه میشوید. اگر بدون لرزش چشم به نقطهای ثابت خیره شوید بعد از مدتی کل تصویر را از دست خواهید داد. اگر چند روز در انفرادی به سر ببرید متوجه میشوید که چقدر تنوع برای زندگی لازم است. حتی اگر شش ماه به زبان مادری صحبت نکنید دچار لکنت و اختلال در زبان میشوید. فیزیولوژی انسان به شکلی طراحی شده که نیازمند تلاش دائمی است.
چه ایدهٔ تازهای خوب است؟
هر ایدهٔ خلاقانه نمیتواند خوب باشد. لازم است ملاکهایی برای ایدههای تازه داشته باشیم تا بتوانیم ضعیف و قوی را جدا کنیم.
چرا باید دروس عمومی بخوانیم؟
با این که دروس عمومی لازمند اما آیا زیاد نیستند و خواندن همه آنها کاربردی دارد؟
کافئین یک سم متداول
مصرف کافئین یعنی نوشیدن چای و قهوه یا خوردن شکلات و انرژیزا با این که حس خوشی ایجاد میکند خالی از عوارض نیست و مصرف آن در درازمدت میتواند دردسرهایی برای سلامتی شما ایجاد کند.
تخم طلای گندیده
همه به دنبال فرصتهای طلایی یا تخم طلا هستند ولی با پیگیری کردن فرصتها به شکل اصولی و درست میتوانیم به نتیجه برسیم. اگر حرفهای عمل نکنیم، بهترین فرصتها هم به راحتی از دست میروند.
ویرایش PDF در مرورگر
حالا با مرورگر هم میتوانید فایلهای PDF خود را ویرایش کنید…