شاهکار امور اداری این هفته، رفتن کارت سوخت من به بیرجند بود. نوابغ محترم در پلیس ۱۰+ کلی آدرس و کدپستی از من گرفتند. آخرش هم کارت سوخت را فرستادند به شهری که کارت سبز آنجا صادر شده. آخرش مجبور شدم یکی از اقوام را بفرستم ببیند چه خبر است. کارمند پست گفته بود مدارک ماشین را بیاورید به شما تحویل میدهیم. خوشبختانه برادرخانم قصد بیرجند داشت و رفت گرفت. ولی امان از ندانمکاری اداری که در کشور ما بیداد میکند.
گفته بودم که آلبالو خریدیم. ولی نگفته بودم که ۱۲ کیلو و خردهای بود و کل خانواده زدیم توی کار آلبالو. آماده که شد یک قابلمه بزرگ شربت آلبالو و کلی شیشه مربا داشتیم. بهبه. این نقشهٔ پارسال من بود که عملی نشد و ماند برای امسال. پارسال فکر توت خشک کردن هم داشتم که نشد و امسال عملی کردم بالاخره. هنوز توتها کمی نم دارند ولی خوب دارند خشک میشوند.
یک اتفاق جالب کاری رفتن به یکی از شرکتهای صنایع کشاورزی بود. کارگاه بزرگش برایم خیلی جذاب بود. در واقع با یکی از آشنایان رفتم که آنجا کاری داشت. آنچه برایم جالب بود، بعد از کارهای صنعتی، علاقهٔ سرپرست کارگاه به مقولهٔ HR بود. یعنی همان منابع انسانی یا Human Resources. بعد از تماسی که بابت شرکت در دورهٔ ارتقای کسبوکار با من گرفتند، این برخورد هم جذاب بود. ظاهرا همه فکر میکنند حوزهٔ HR خیلی درآمدزاست. ولی من که نان از جیب میخورم و امیدوارم به فضل الهی.
یک خبر جالب برای من فراخوان مدیر ساختمان برای جلسهٔ همسایگان بود. نکتهٔ جالب این که در فراخوان یکی از مباحث، گرفتن اینترنت Point to Point برای ساختمان بود. یعنی همهٔ همسایگان یک اینترنت اشتراکی پرسرعت داشته باشند. ظاهرش خوب است. امیدوارم اگر تصویب شد، به دعوا و خوابیدن خط با دانلود افراد حریص نکشد. بنا به تجربههای سابق در کافینت، میخواهم پیشنهاد دهم که یک سختافزار مدیریت پهنای باند هم داشته باشیم تا هر کسی پایش را به اندازهٔ گلیمش دراز کند.
خبر خوب دیگر ساختمان هم برای من این بود که مدیر جدید ساختمان، از جیب شخصی، اتاق ورزش را حسابی نونوار کرده است. امیدوارم همسایگان همت کنند و نفری ۳ میلیون را به زبان خوش بدهند تا به جاهای باریک نکشد.
یک تحقیق صنعتی من در این هفته در مورد کمپرسور هوا بود. تصمیم گرفتهام یکی بخرم. گشتم و نکاتی از سایتهای فروشنده یاد گرفتم و چند مؤلفه مثل حجم مخزن، قدرت فشار، تعداد خروجی و غیره را یاد گرفتم. ولی دقیقا نفهمیدم کدام یک چقدر باشد برای کار من مناسب است. در گیرودار تحقیق بودم که برادرجان گفت یک کمپرسور هوا در کارگاه دارد و میتواند قرض بدهد. حالا بگذریم که تا الان که شنبه است، نتوانستیم بگیریمش. ولی خب گزینهٔ خوبی است. قبلا یک بار کافینت و یک بار هم خانهٔ بیرجند را با کمپرسور هوا و پیستوله رنگ کردهام. فعلا که برای قفس مرغک در ویلا لازم دارم. ولی باز هم دوست دارم یکی بخرم.
امتحان پسرجان دارد تمام میشود و باید دوچرخهها را ببریم سرویس کنیم. احتمالا یک دوچرخه هم باید برای خودم بگیرم و فعالیت بدنی را بیشتر کنم. با این که از سال گذشته با افزایش فعالیت بدنی، وضعیتم بهتر است، احساس میکنم هنوز جای فعالیت بیشتر دارم. این هفته هم شنبه و دوشنبه باشگاه به خاطر مناسبتها تعطیل اعلام شد و باید در خانه ورزش کنم. قبلا تا یک ساعت را نرم میدویدم. حالا یک روند افزایشی را شروع کردهام که تندتر بدوم. در دو سه جلسهٔ قبلی تا ۱۰ دقیقه دویدن را رکورد زدم. حس میکنم مدتی کمکاری کردهام و تنبل شدهام. هر جلسه کمی میخواهم افزایش دهم تا یک ساعت. ببینم چه میکنم.
اخیرا متوجه شدم به شکل عجیبی، این همه آبی که در باغچهٔ خانه میریزم کم است. یعنی اگر ۵ سانت خاک را بشکافی، میبینی خشک است. پس اینه همه آب کجا میرود؟ هر روز برگهای آفتابگردانها از کمآبی افتاده است و تا بودن آفتاب وضعیت همین است. خوشبختانه بر خلاف باغچهٔ خانه، در ویلا آبیاری بسیار خوب انجام شده است. جمعه دستهجمعی رفتیم و خانوادهٔ همسرجان هم آمدند. پدرخانم علاقمند شده بود ببیند من چطور آبیاری میکنم. میوههای زردآلو رسیده بودند و کلی چیدیم و چون سم نزده بودم همه با میل خوردند. درخت گوجه هم محصول داده بود که تعدادی رسیده بود و چیدیم.

وضعیت درختان را که بررسی کردم دیدم درختهایی که سنگچین کردهام و بطری پلاستیکی پایشان گذاشتهام، یا ریشه و خار پایشان ریختهام، بهتر رطوبت را حفظ کردهاند. از بین گزینهها درختی که دو لایه بطری پلاستیکی داشت، بهترین حفظ رطوبت را نشان داد. یعنی هنوز بعد یک هفته روی خاک خیس بود. تا ظهر فرغان را برداشتم و پای درختی که سنگچین کرده بودم، باز هم یک لایه سنگ چیدم. ظاهرا سنگ در زیر آفتاب به شدت داغ میشود و اگر چند لایه سنگ نریزیم، هیچ تأثیر مثبتی برای حفظ رطوبت پای درخت ندارد. فلفلهایی هم که دور درخت کاشته بودم، از تشنگی بیحال شده بودند. این کار هم حسابی خسته و هم بشدت تشنهام کرد. ولی در آبیاری عصر حس خیلی خوبی داشت.

نهار جای شما خالی میرزاقاسمی و املت داشتیم که حسابی چسبید. نه خبری از نوشابه بود و نه دلستر. ولی همگی لذت بردند. اگر قدر سادگی را بدانیم، نیازی به تشریفات و دردسرهای آن نیست. بعد از یک چرت مختصر رفتم سراغ آبیاری. شیرها را با فشار قطرهای باز کردم و رفتم سراغ قفس. مرغک هم آخرین روز زندانی بودنش بود و قفسش آماده شد و رفت به خانهٔ بخت. گر چه هنوز نازککاریهایش مانده است.

بعد از تکمیل قفس متوجه نکتهای شدم که خیلی خوشحالم کرد. درختهایی که روی آبیاری آنها کار کرده بودم، برگهای جدید پهنتر و شاخههای جدید بلندتری داده بودند. این عکسها را مقایسه کنید تا متوجه تفاوت کار شوید. آن یکی که از همه شاخهٔ بلندتری داده و برگهای پهنتری دارد، همان است که پایش بطری پلاستیکی ریخته بودم و اول از همه مشمول این طرح شده بود.


دور یکی از درختها اطلسی کاشته بودم که کمی ناامید شدم. با این که دو کوکب و دو سیزه باغی هم خریده بودم ولی نکاشتم. به نظر میرسید که آبیاری هفتهای درختان برای این گلهای کوچک مناسب نیست و پایشان حسابی خشک میشود. مگر این که از همان تکنیک سنگچین یا چیزی مشابه استفاده کنیم.
ناامیدی دیگر هم آفتابگردانها بودند. ظاهرا خاک خیلی سفت است و طفلکیها کوچک و نازک ماندهاند. پس آبشان ندادم که جمعشان کنم. البته یک الک هم از ابزارفروشی خریدم که برای باغچهٔ سبزیجات خاک را الک کنیم. اینقدر سنگریزه دارد که نگو. امیدوارم جواب دهد.
سینی جو که یادتان هست؟ در پستهای قبلی نشانش دادم. بردم و دور یکی از درختها گذاشتمش. البته در راه کمی خشک شده بود و از حال رفته بود. یک مقدار پیاز سبز شده خریده بودم که دور همان درخت کاشتم. امیدوارم پیازچهٔ بدردبخوری بدهند.
جمعه روز بسیار پرکاری بود و حاصل این که از بعدازظهر، تنش تشنگی به شدت به من فشار آورد و تا شب موقع خواب سردرد بودم. البته باد خوردن در حین کار هم اذیتم کرد. از دوران موتورسواری دچار دردهای سینوس پیشانی شدم که هنوز گاهی سروکلهاش پیدا میشود. هر چه هم آب خوردم انگار نه انگار. ولی برای من آخر هفتهٔ خوبی بود. پرکار و پرتلاش.
یک درخت انجیر خشک شده هم دوباره از ریشه سبز شده بود. حالا باید برای حوض ماهی که قصد داشتم بسازم، جای جدیدی پیدا کنم.

برای تغییر این متن بر روی دکمه ویرایش کلیک کنید. لورم ایپسوم متن ساختگی با تولید سادگی نامفهوم از صنعت چاپ و با استفاده از طراحان گرافیک است.