من و کیندل نامحدود

بالاخره فرصتی شد یک بلاگ بنویسم. یک هفته‌ای شده که نرسیدم و فقط یادداشت‌هایی گذاشته بودم که یادم باشد چه چیزهایی قرار است بنویسم.

   یک لینک پیدا کردم که می‌توانید دو ماه رایگان کیندل آمازون را امتحان کنید. رفتم سراغش و کلی کشتی گرفتم و آخرش هم نشد. مشخص شد که این سرویس فقط برای انگلستان دو ماه رایگان است و برای بقیه کشورها یک ماه بیشتر نیست. ولی مقدمه خیر شد و یک مقاله آموزشی از تویش درآمد که با عنوان «چطور کیندل آمازون را فعال کنیم؟» منتشر کردم. همچنین رفتم کتابخانه آمازون را هم زدم و چند کتاب که برای کیندل نامحدود رایگان بود به کتابخانه‌ام اضافه کردم. حالا یک ماه وقت دارم همهٔ این‌ها را بخوانم که کار بعیدی است. مگر این که دورهٔ کیندل نامحدود که تمام شد، از روش‌های دانشجویی استفاده کنم و باز با یک ایمیل دیگر دوباره ثبت‌نام کنم. ظاهرا که آمازون به این کار حساسیت نشان نمی‌دهد. فکر می‌کنم چون این کار مانع از ایجاد کتابخانه و استفاده از امکانات درازمدت کیندل می‌شود، آمازون نگران نیست که شما بارها این کار را بکنید. به ویژه که کتاب‌های مخصوصی برای کیندل نامحدود رایگان شده است و عملا به کل کتابخانهٔ آمازون دسترسی ندارید.

اپ کیندل

   چون خیلی وقت است مستنداتی پیدا نکرده بودم که چطور آزمون DISC را در سایت پیاده‌سازی کنم، از این فرصت استفاده کردم و رفتم چندین مورد که خوشبختانه در Kindle Unlimited هم رایگان بودند را به کتابخانه‌ام اضافه کردم. امیدوارم در بین این‌ها نحوهٔ امتیازبندی این آزمون آمده باشد. اگر نباشد دیگر باید به خود دانشگاه Wiley&Sons ایمیل بزنم ببینم  جوابم را می‌دهند یا نه.

   خیلی علاف به دنیا آمدن جوجه‌های جدید شدم. ۱۰ تا جوجه سالم به دنیا آمده‌اند و یکی کمی پایش می‌لنگد. یکی تلف شد و یکی هم با پاهای خیلی ناهنجار به دنیا آمده. یکی در پوست تخم‌مرغ گیر کرده بود که سعی کردم آزادش کنم و دوباره گذاشتم در دستگاه خشک شود ولی دو سه روز بیشتر زنده نماند. چند تخم‌مرغ هم ظاهرا قصد شکسته شدن نداشتند و در نهایت دور انداخته شدند. ظاهرا اشتباه مهلک من زود باز کردن درب دستگاه جوجه‌کشی بوده چون رطوبت دستگاه را خیلی کم کرده است. یک جوجه که پاهای ناهنجاری داشت را هم گربه برد و سهم حیات وحش شد. در نهایت ۱۱ جوجهٔ سرحال و فضول جدید به فهرست اضافه شدند. امروز هم با ۱۷ تخم‌مرغ دوباره دستگاه را روشن کردم. داستان جذابی است برای من این کار.

   خبر خوب این چند روی برای سایت دانشجویانه، اندکی بالاتر رفتن آمار بازدیدها بود. بالاخره بعد از مدت‌ها آمار بازدید از ۱۰-۲۰ نفر در روز به بالای ۶۰ نفر رسید که دلگرمی کوچکی است. ولی هنوز ثبت‌نام در «وبینار رازهای توانمندسازی دانشجویان» کم است و باید تبلیغات بیشتری منتشر کنم. در همین راستا در CastBox در یک کانال بازاریابی ثبت‌نام کردم شاید ایده‌های خوبی پیدا کنم. شاید هم یک کانال پادکست بزنم که مدتی است به فکرش هستم. گر چه کمی نگرانم که درست از پسش برنیایم.

گوگل آنالیتیک مرداد ۱۴۰۲
گوگل آنالیتیک مرداد ۱۴۰۲

  ضدحال جدید هم به هم ریختن تنظیمات شبکه گوشی بود. رسما به دیتای گوشی و وای‌فای وصل نمی‌شد و من را معطل خودش نگه‌داشت. با این که حجم اینترنت تمام نشده، عملا به هیچ جا وصل نمی‌شد. نه داخلی نه خارجی. Network Reset و از این دست کارها هم تأثیری نداشت. آخرش فهمیدم ای بابا قبض را پرداخت نکرده‌ام ولی بعد از پرداخت باز هم درست نشد. داستان شده بود و تا نبردم تعمیرگاه موبایل تنظیمات را درست کنند، هم درست نشد. به چه علتی تنظیمات شبکه به هم ریخته بود؟ خدا می‌داند.

   فکرش را نمی‌کردم کار کردن با بیل و کلنگ این‌طور انرژی‌بر باشد. روزهای اخیر که به ویلا سر زدم سعی کردم هر بار لااقل به اندازهٔ یک فرغون خاک از پی استخر بکنم و تخلیه کنم. آخرین بار که چهار فرغون تخلیه کردم واقعا خسته شدم و از ضعف دست‌هایم می‌لرزیدند. البته سنگلاخی بودن و خشکی خاک هم تأثیر دارد. ولی خب ورزش سنگینی است واقعا.

   بالاخره کدوی غول‌آسای ویلا را چیدم. تقریبا ۲ کیلو وزن دارد و هیبتی است برای خودش. جالب آن که تابستان تمام دارد می‌شود و تازه گوجه‌های گیلاسی یادشان آمده قرار بود محصول بدهند. ماجرا داریم تا یاد بگیریم کشاورزی چه ریزه‌کاری‌هایی دارد.

کدوی غول‌آسا
کدوی غول‌آسا

   ویراستار انگلیسی تا امروز درگیر کاری شده بود و چند روزی داستان‌نویسی تعطیل شده است. همین امروز در پادکست شنیدم که یک استارتاپ یک سال و نیم داشته روی محصولش کار می‌کرده. خب امیدوار شدم. چون من خیلی بیشتر سال دارم روی این محصول کار می‌کنم. تقریبا ۳ سالی شده ولی خب نامنظم کار کردم و قدم آهسته پیش رفتم.

   کتاب «آن‌ها می‌پرسند، شما پاسخ دهید» اثر «مارکوس شریدن» هم تمام شد. کتاب بسیار خوبی بود و تولید محتوای یکی دو ماه اخیر دانشجویانه را متحول کرد. شاید همین که کمی بازدید سایت بهبود یافته به خاطر اجرای نظرات این کتاب باشد. نظرم در مورد این کتاب را «اینجا» در Goodreads نوشتم. حالا در چالش کتاب‌خوانی کتاب ۱۷ ام هم تمام شد.

هفدهمین کتاب چالش کتاب‌خوانی ۲۰۲۳
هفدهمین کتاب چالش کتاب‌خوانی ۲۰۲۳

   ماجرای جدیدم بالا بردن نسخه PHP سایت است که با یک افزونه مشکل ایجاد می‌شود. وقتی نسخه را بالا می‌برم سایت خطا می‌دهد و هیچ چیزی بالا نمی‌آید و امیدوارم پشتیبانی میزبانی سایت خودشان یک کارش بکنند. آخرش معلوم شد سازندهٔ محترم ایرانی افزونه زحمت نکشیده کارش را با نسخه‌های جدیدتر PHP هماهنگ کند. حالا باید حذفش کنم یا فعلا قید بالاتر بردن نسخهٔ PHP سایت را بزنم.

   داستان جدیدتر هم افزودن CDN از Cloudflare با پلن رایگان است که امیدوارم بدون دردسر انجام شود. قبلا که یک بار تلاش کردم یادم نیست چی شد که Cloudflare خطا داد و همکاری نکرد. یک سری ایراد هم درست شد که به پشتیبانی شرکت میزبان سایت دانشجویانه تیکت زدم و جوابش خنده‌دار بود. بعد از کلی توضیحات نوشت: می‌توانید این گزینه را به هاستینگ اطلاع بدید براتون درست کنند. جواب دادم این خنده‌دارترین چیزی بود که می‌توانستید بگید. خب هاستینگ من که خودتونید!

   یک ارادهٔ جدی در من ایجاد شده که مدیریت زمان را خیلی بهینه کنم تا به کارهای بیشتری برسم. دنبال استخدام یک نیرو هم هستم تا کارهایم شتاب بیشتری بگیرند. برای بهینه‌سازی زمان فعلا برنامهٔ روزم را طوری چیدم که از صبح زود که بیدار می‌شوم تا تقریبا ۸ صبح به گوش دادن پادکست، رسیدگی به باغچه، و ورزش بگذرد. بعد از صبحانه هم تا عصر به کار اختصاص دارد و عصرها هم سری بزنم به ویلا ببینم چه خبر است. تنها ایرادش این است که رفتن به باشگاه ووشو می‌افتد به سر شب که ظاهرا چارهٔ دیگری هم نیست. یک ماهی است نرفته‌ام و نمی‌خواهم دیگر خیلی دیر بشود.

   یک سر رفتم اداره کل آموزش و پرورش ناحیه محل سکونت و با مسئول اوقات فراغت صحبتی کردم. خب من را به او ارجاع داده بودند. فرآیند تایید آموزش‌های جدید برای دانش‌آموزان را که گفت یک چیزش غیرعادی بود. گفت محتوا را می‌آورید بعد ما بررسی می‌کنیم آخرش می‌دهیم حراست چک کند و بعد تأیید می‌شود. خب حراست از نظر علمی محتوا را می‌خواهد چک کند؟ پس تیم قبلی که چک کرده‌اند چی؟ اول فکر کردم می‌گوید مدرس را چک می‌کنیم ولی اشاره‌ای نکرد. کار کردن با ادارات دولتی همیشه یک چالش‌های بی‌ربطی دارد که تمام وقت‌تلف‌کن است.

   جمعه هم روز خوبی بود. رنگ خریدیم و رفتیم داخل اتاق در ویلا را رنگ زدیم. یک ترکیب رنگ زیبای کرم خیلی روشن درآوردم ماه. با این که کاملا حرفه‌ای نبود، ولی خیلی خوب شد. واقعا اتاق انگار نوساز شد. حالا با شروع هفتهٔ جدید باید به طور جدی بنشینم پای کار. شهریور شروع شده و نمی‌خواهم وبینار مهر سرم بی‌کلاه باشد. فعلا تا بعد.

اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Skip to content