شما هم اعتقاد دارید که موفقیت با برداشتن گامهای بلند عملی میشود؟ یعنی باید ایده بزرگی در ذهن داشته باشیم تا موفقیت چشمگیری نصیب ما شود؟ لابد به زندگینامه برخی کارآفرینان موفق استناد میکنید که با رویایی نشدنی شروع کردند. اما ما اساسا با این ایده مخالفیم! اگر موافقید، ادامه مطلب را بخوانید!
به طور کلی بزرگ بودن هدف، چیز بدی نیست. ولی چگونه نگاه کردن به هدف مشکل آفرین است! مثلا باید دیده باشید تاجرهای تازهکاری را که میخواهند یک شبه ره صد ساله بروند و کلی دردسر برای خود و اطرافیان درست میکنند (دیگه تو فیلمها که دیدید!).
معمولا این دسته از افراد آرمانگرایی بالایی دارند و به همین دلیل به واقعیتها راضی نمیشوند. جالب است بدانید صاحبنظران معتقدند آرمانگرایی در بین ایرانیها خیلی شیوع دارد و یک مشکل ملی محسوب میشود. مثلا ایرانیها معمولا دنبال خرید بهترین جنس هستند و به بودجهای که دارند کمتر توجه میکنند. پس ما آرمانگرا هستیم که بد هم نیست. اما این که حاضر نباشیم گامهای معقول را طی کنیم و دایم دنبال کارهای عجیب و غریب باشیم، بحث دیگری است.
یک دانشجو را فرض کنید که در ترم اول وارد دانشگاه شده است. این فرد ممکن است رویای گرفتن مدرک دکتری را در ذهن داشته باشد. تا اینجا هیچ عیبی ندارد خیلی هم خوب است. اما اگر به جای مطالعه و پاس کردن دروس و تلاش برای تجربه عملی به دنبال انجام یک پروژه خارقالعاده برود که چندین ماه وقت و انرژیاش را برایش تلف کند و آخرش هم خسته و کوفته و بدون دستاورد خاصی دچار افسردگی شود… چه باید گفت؟ این نمونه را در بسیاری از دانشجویانی که فعال و پرانرژی هستند و بعد از چند ترم افسرده و منتقد دانشگاه را ترک میکنند میتوانید به روشنی ببینید.
در حقیقت داشتن هدف بزرگ خوب است. اما اگر ما را از برداشتن گامهای کوچک و موثر و شاید تکراری روزمره بازبدارد در حقیقت برای ما به گردابی افسانهای تبدیل شده که ذهن و انرژی را میخورد اما دستاوردی ندارد.
حال یک شخص موفق را مثال میزنیم. دانشجویی که ترم اول وارد دانشگاه شده است. این شخص واقعگرا است. او هم قصد دارد دکتری بگیرد. اما میفهمد که هم اکنون دانشجوی مقطع کارشناسی است. پس واحدها را پاس میکند. با آیندهنگری از ترم اول زبانش را تقویت میکند و درسهایی که برای کنکور کارشناسی ارشد ضروری هستند را دقیقتر میخواند. دنبال موقعیتهای عملی است که مهارتهای مفیدی کسب کند. با اساتید برجسته ارتباط میگیرد و در واقع گام به گام به سمت هدفش حرکت میکند. لازم نیست توضیح دهیم در آینده موفقیت از آن چه کسی است. واضح است که این شخص موفق خواهد بود. گر چه بدون سر و صدا کارش را انجام میدهد.
واقعیتی در این جمله طنزآمیز هست که «گام بلند فقط شلوارت را پاره میکند!». در واقع گاهی هیجان جلب توجه و خودنمایی است که ما را به انتخاب اهداف بزرگ مجبور میکند. در صورتی که عملا از طی کردن مراحل دستیابی به آن طفره میرویم. مثلا نوجوانانی که با انرژی اولیه وارد کلاس مهارتهای رزمی میشوند را در نظر بگیرید. هر یک خودشان را یک اسطوره تصور میکنند. ولی پس از چند ترم و تحمل آسیبهای تمرین کمکم بسیاری از آنها از تمرین کنارهگیری میکنند و دیگر هیچگاه برنمیگردند.
پس میتوانیم نتیجه بگیریم که اگر هدف بزرگی داریم، دستیابی به آن را بدون طی کردن بسیاری گامهای معمولی ولی هدفمند نباید واقعی فرض کنیم. در این زمینه لازم است خیلی وقتها با خودمان کنار بیاییم و از هیاهو و حرکات غیرورزشی هم خودداری کنیم!
اگر کتاب «اثر مرکب» نوشته دارن هاردی را بخوانید به خوبی میفهمید که اثر کار منظم در درازمدت بسیار بیشتر از آن است که تخمین میزدید. پس بدون این که بترسید که هدف کوچکی را انتخاب کردهاید، یک هدف عملگرایانه و واقعبینانه انتخاب کنید. به آن برسید و سپس بروید دنبال فتح قلههای بعدی و کشف ناشناختهها. به همین سادگی!
