چالش شروع شد

   چهارشنبه قبل با دخترجان رفتیم به ویلا و درخت‌ها را هرس کردیم. البته به نظر من هرس خاصی لازم نبود و بیشتر شاخه‌های خشک و شاخه‌هایی که به سمت مرکز درخت رشد می‌کردند را قطع کردم تا در زمان محصول‌دهی بهتر بتوان میوه‌ها را چید. اینقدر معطل شدیم که فرصت نشد ۵ عدد بیست‌لیتری آب زائد خانه را تخلیه کنیم.

   شاخه‌های بید که از حیاط ساختمان بریده بودم و در بیست لیتری گذاشته بودم، جوانه‌زده‌اند و یکی را برای امتحان در گلدان نخل مرداب کاشتم. هر دو آب‌خور بالایی دارند و امیدوار بودم با هم کنار بیایند. ولی ظاهرا هر دو دارند خشک می‌شوند. فکر کنم باید از محلول‌های رشد استفاده کنم.

بید در گلدان
بید در گلدان

   چهارشنبه گذشته از ویلا که برگشتیم مستقیم رفتیم باشگاه. در باشگاه ۱۹۰۰ قدم دویدم و در کل‌کل با پسرجان ۱۷ شنا روی انگشتان دست رفتم که فعلا نتوانست بیشتر از ۴ تا برود و من پیروز شدم. ولی در درازنشست حرفه‌ای با ۴ امتیاز شکستم داد. از تلاش‌های تایی‌چی دخترجان هم تقدیر شد و امیدوارم که بهتر از قبل تمرین کنند.

   ظاهرا آخر هفته قرار است مشهد برفی و بارانی باشد که از حالا باید فکری برای حیوانات ویلا بکنم.

   دوشنبه ارائه در برابر سرمایه‌گذار انتشارات جنگل داشتیم و ویدیوی دوم ارائه تا صبح ارائه آماده نشد. با نرم‌افزار Toonly بالاخره یک چیزی سر هم کردم و با ویدیوی محصول قبلی در کنار فایل پاورپوینت ارائه دادم. اینقدر عجله‌ای شد که ویدیو حتی صدا نداشت و خودم رویش صحبت می‌کردم. منتور گفته بود تا ۳ دقیقه بیشتر هم مشکلی نیست ولی باز هم سر ۱۵ دقیقه تمام کردم. داورها هم چند سوال معمولی پرسیدند و ۱۵ دقیقه وقت داوری اضافه آمد. ۵ دقیقه هم اضافه بر سازمان سخنرانی کردم و از مزایای محصول گفتم و خداحافظی کردم. حالا باید ۲-۳ هفته منتظر بمانم ببینم چه خبری می‌رسد. تجربهٔ من می‌گوید وقتی داورها زیاد سوال نمی‌کنند، خبر خوبی در انتظار نیست. سوال نپرسیدن داورها معمولا به این معنی است که از طرح خوش‌شان نیامده و لازم ندیده‌اند زیاد کنکاش کنند.

انیمیشن ارائه استارتاپی با Toonly
انیمیشن ارائه استارتاپی با Toonly

   ساختمان را دارند رنگ می‌کنند و مجبور شدیم دوچرخه‌های پسرجان و دخترجان را بیاوریم داخل دفتر. حالا دیگر بیش از هر وقتی دفتر شبیه جمعه‌بازار است. فکر کنم به جای همکار تولید محتوا باید یک نظافت‌چی استخدام کنم.

   سه‌شنبه شلوغ‌تر از چیزی بود که فکرش را می‌کردم. کلی نرمه‌گوشت مرغ هم از قصابی گرفته و پخته بودیم برای مرغ و جوجه‌ها. ۶ تا هم تخم‌مرغ پخته بود که با ۴ عدد ۲۰ لیتری پر از آب صرفه‌جویی شده، برداشتم و زدم به جاده. در مسیر برای مهمانی شب هم خرید کردم و تا رفتم و برگشتم ساعت از ۳ هم گذشت. قسمت بامزهٔ ماجرا آنجا بود که مرغ‌ها تکه‌های گوشت را از جلوی سگ‌ها برمی‌داشتند و فرار می‌کردند. البته با این که فشار کاری زیاد بود، ولی خوش گذشت و خوب بود و در مجموع شرایط روبراه. ولی پیش‌بینی آب‌وهوا که آخر هفته دما زیر صفر می‌شود و احتمال بارش باران و برف دارد کمی نگرانم می‌کند.

   فکر می‌کردم سه‌شنبه کمی کار خواهم کرد ولی با فشردگی برنامه‌ها عملا نرسیدم و امروز باید بنشینم به پای جبران مافات. وب‌سایتی که سفارش گرفته بودم هنوز تکمیل نشده و یک مقاله فریلنسری هم دارم.

   بدترین اتفاق تا اینجا ثبت‌نام فقط یک نفر در وبینار مایکروسافت ورد است که به نظر می‌رسد بهتر است پول این یک نفر را برگشت بدهم و وبینار را کنسل کنم. باز هم در بازاریابی ضعیف عمل کردم و نتیجه جز شکستی قابل پیش‌بینی نبود. بعد از این حرفه‌ای‌تر عمل می‌کنم.

   یکی از همسایگان یک لپتاپ گیمینگ خفن خریده و حالا فروشنده است. دیشب گفت تقریبا ۶۰ تومان می‌فروشد در حالی که خودش به تازگی ۷۰ خریده است. حیف که پول نیست. گر چه وسوسهٔ زیادی برای من ندارد.

   دیشب بازی فوتبال بود و مهمانان هم اهل تماشا. من ولی راحت نشستم و چایی‌ام را خوردم و برایم چندان مهم نبود. هیاهو برای هیچ! شاید برای بسیاری خیلی جذاب باشد ولی من لذت نمی‌برم که خودم را درگیر هیجانی کاذب کنم که چیزی تهش ندارد. هر چند طرفداران فراوانی در دنیا داشته باشد.

   شگفتی مهمانی دیشب این بود که آن همسایه‌ای که لپتاپ خفن فروشی داشت، یک اکانت کلش خیلی قوی هم داشت. البته گفت مرتبا بلیت طلایی می‌خرد و الان اکانتش را ۷ میلیون می‌فروشد. گفتم چرا کلن نزدی که بهتر بفروشی؟ گفت وقت و حوصلهٔ ادارهٔ کلن ندارم. خب مهندس است و روزی یک دست بازی می‌کند و خلاص.

   چیزی که امروز صبح عجیب بود، بی‌میلی شدیدم به شیرینی بود. کمی کیک از دیشب مانده بود که اصلا از گلویم پایین نمی‌رفت. قبلا خیلی شیرینی‌خور بودم و این تغییر عجیب است.

   داشت یادم می‌رفت که اولین کتاب چالش ۵۲ کتاب سال ۲۰۲۴ میلادی را تمام کردم. کتابی خیلی جذاب که فکر نمی‌کردم اینقدر خوب باشد. «در برابر استبداد» اثر اسنایدر را حتما بخوانید.

کتاب «در برابر استبداد» اثر «تیموتی اسنایدر
کتاب «در برابر استبداد» اثر «تیموتی اسنایدر

پست‌های دیگر وبلاگ:

تخلیه دفتر کار

دفتر پَر

بالاخره قرار شد دفتر را تخلیه کنیم و برگردیم به آغوش گرم خانواده. امان از اجاره‌های سنگین که نمی‌گذارد آدم نفس بکشد

ادامه مطلب »
مصاحبه شغلی مسخره

مصاحبه شغلی مسخره

گاهی که در مصاحبه‌های شغلی شرکت می‌کنم حس می‌کنم خیلی بیشتر از مصاحبه‌کننده به کاری که موضوع مصاحبه است، مسلط هستم

ادامه مطلب »
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Skip to content