این مقاله زمانی نوشته میشود که شگفتی بزرگی در بازار نفت جهانی رخ داده است: قیمتهای منفی! یعنی شرکتهای تولید کننده نفت یک چیزی هم دستی میدهند که نفت را بردارید ببرید. در زیر نمودار افول قیمت نفت خام آمریکا را ببینید. در این نمودار به روشنی دیده میشود که ناگهان نه تنها قیمت نفت به صفر میرسد، بلکه منفی میشود. یعنی تولید کنندگان ناچار شدند برای تخلیه نفت تولیدی خود و ایجاد فضا برای انبار کردن نفت جدید، مبلغی هم برای بردن نفت تولیدی خود پرداخت کنند. در زمان نگارش این مقاله قیمت منفی به ۵۰- دلار هم به طور موقتی کاهش یافت. بله منفی پنجاه دلار!
آنچه در این رویداد شاخص است، افت ناگهانی قیمت است که در اثر بحران کرونا موجب بسته شدن کارخانجات، کاهش شدید حمل و نقل و در نتیجه افت تقاضا برای نفت خام در جهان شد. در این زمان با این که اوپک هم تلاش کرد با کاهش تولید مانع از افت قیمت نفت شود ولی راه به جایی نبرد. کاهش شدید درخواست و انباشته شدن کلیه انبارها و حتی نفتکشهای حامل نفت خام، روزهای سیاهی را برای صنعت نفت جهانی رقم زدند. زیرا کاهش تقاضای روزانه ۲۹ میلیون بشکه نفت باعث شد که در مدت کوتاهی این شرایط در بازارهای جهانی رقم بخورد. در حالی که در شرایط عادی روزانه ۱۰۰ میلیون بشکه نفت در بازارهای جهانی به فروش میرسید.
چرا غولها به زانو درآمدند؟
از آغاز صنعتی شدن تولید نفت خام تا کنون همواره این صنعت سودآور بوده است. زیرا همواره تقاضای جهانی برای نفت خام افزایش یافته است. تأسیس کارخانجات جدید، توسعه صنایع و گسترش صنعت حمل و نقل جهانی که بخش اصلی آن مبتنی بر سوخت فسیلی است، این سودآوری را تضمین میکرد. کارتلهای نفتی به تدریج به مافیاهای بزرگی تبدیل شدند که ثروت جهانی را کنترل میکردند. همچنین شبکه بزرگی از تقلب و سرقت نفت در دنیا شکل گرفت که حتی دولتها در برابر این شبکههای تروریسم اقتصادی ناتوان هستند.
اما بروز ویروس کرونا همه این معادلات را به هم زد. زیرا قانون «عرضه و تقاضا» در اثر جهانی شدن این ویروس کشنده آن روی سکه خود را نشان داد. از طرفی صنایع تولیدی نفت دارای شرایطی هستند که باید تولید پیوسته داشته باشند. یعنی متوقف کردن تولید زیان فراوانی برای تجهیزات و سیستمهای آنها ایجاد میکند، پس تولید کنندگانی که با کاهش شدید خریدار مواجه شدند، ترجیح دادند به جای ضرر هنگفت ناشی از توقف تولید، ضرر کمتر یعنی پرداخت پاداش برای بردن نفت و تخلیه انبارها را به جان بخرند.
قانون عرضه و تقاضا چیست؟
کارشناسان اقتصادی همواره به قانون «عرضه و تقاضا» در بازار اعتقاد دارند. بنا به این اصل، هر چه تقاضا بیشتر شود و عرضه کمتر باشد، قیمت بالاتر میرود. همچنین هر چه عرضه بیشتر باشد و تقاضا کمتر، قیمت افت میکند. این قانون در بازارهای رقابتی مثل بازار نفت صادق است. در نمودار زیر، این مدل اقتصادی را مشاهده میکنید. در جایی که عرضه و تقاضا هم برخورد کردهاند، نقطه قیمت تعادلی را داریم. در واقع این مدل تلاش میکند توضیح دهد چرا قیمت دچار نوساناتی است که با عرضه و تقاضا ارتباط دارد.
به همین دلیل برخی منتقد سیاستهای حمایتی دولتی از برخی صنایع مثل خودروسازی هستند. زیرا فکر میکنند جلوگیری از رقابت باعث مصنوعی بودن قیمتها شده و در نهایت مصرفکننده متضرر میشود. حتی در ایران که صنعت خودروسازی آن به شدت غیررقابتی است، چند سال پیش پویش «خرید خودروی صفر ممنوع» فشار شدیدی به خودروسازان وارد کرد و در یک مقطع زمانی تولید آنها را به کمتر از نصف کاهش داد.
درسهای مهم افول صنعت نفت
چنان که متوجه شدید، نبود تقاضا میتواند حتی غولهای صنعتی را به زانو درآورد. این تقاضا است که تعیین میکند شما میتوانید فروش خوبی داشته باشید یا خیر. این درس مهمی برای نسل جوان ما در خود دارد. برای مثال اگر مهارتهای کافی نیاموخته باشید و وارد بازار کار شوید، خواهید دید، سیل عظیمی از افراد کممهارت مثل شما در این بازار، جویای کار هستند. پس اینجا عرضه به شدت بالاست و تقاضا کم است. پس کارفرمایان میتوانند با حداقل حقوق و دستمزد نیروی کار استخدام کنند.
یک مثال این واقعه در سایتهای فریلنسینگ ایرانی رخ داده است. در ابتدا در این سایتها قیمتهای مناسبی عرضه میشد ولی به مرور زمان و با افزایش فریلنسرها (همان دورکارها) قیمتها به شدت افت کرد و به مرحلهای رسید که به یک سوم تا یک پنجم قیمت بازار کار کاهش پیدا کرد. اما جالب این بود که در همین شرایط، کارهای تخصصی و دشوار حتی افزایش قیمت پیدا کردند زیرا افراد متخصص در آنها کم بودند و اینجا تقاضا بیشتر از عرضه بود.
مثال دیگر در رشتههای دانشگاهی است که از دور رقابت خارج شدند. برای مثال زمانی که وارد دانشگاه شدم، رشته «مهندسی کامپیوتر» یک رشته پردرآمد و با استخدام بالا در ادارات دولتی بود. ولی وقتی درسم را تمام کردم، این رشته از سرفصلهای استخدامی دولتی حذف شده و رشتههایی مثل فناوری اطلاعات و کاربرد کامپیوتر جایگزین آن شده بودند. به همین سادگی شرایطی رقم خورد که چند سال با بیکاری دست و پنجه نرم کنم و البته خوشحالم که وادار شدم به کارآفرینی بپردازم. متاسفانه امروزه بسیارند فارغالتحصیلانی که برای جستجوی کار با مشکل جدی مواجه هستند و اسم و رسم رشته تحصیلی هم نتوانسته به آنها کمک کند.
در واقع نکته کلیدی این است که در عصر جدید نمیتوانیم به تنها درس خواندن و مدرک گرفتن و حتی تمرکز کردن بر یک مهارت اکتفا کنیم. در این دوران هر لحظه ممکن است موج جدیدی از راه برسد و ما را به کارکنان درجه دو، سه و حتی پایینتر تبدیل کند. اگر خود را به روز نکنیم و با مهارتهای روز حرکت نکنیم، به راحتی از دور خارج میشویم یا در برابر دیگران ضعیف و ناتوان خواهیم بود. کسانی که ممکن است از ما جوانتر ولی حرفهایتر باشند.
