یکی از معضلات ورود به دانشگاه، روبرو شدن با دانشجوهای سال بالایی است که انرژی منفی بالایی دارند. افرادی که تا شما را متقاعد نکنند که قرار است در این دار فنا به فنا بروید، ولکن نیستند. آنها میتوانند ساعتها برای شما روضه بخوانند و اشک شما را در بیاورند و مثلا ثابت کنند که در این دانشگاه راهی جز سوختن و ساختن نیست و خلاصه طوری شما را از انگیزه تخلیه میکنند که نگو و نپرس. در این مقاله روش برخورد با این منفیبافهای باتجربه را به شما نشان میدهم.

مملکت گل و بلبل نیست
واقعیت این است که ایران ما در حال حاضر کشوری جهان سومی است. در حال بدتر شدن هم هست. یعنی شرایط مالی و اقتصادی مردم مرتبا در حال وخیمتر شدن است و این روند سراشیبی چندین سال است که ادامه دارد. پس این مقاله با این دیدگاه نوشته نشده که وضعیت را مثبت جلوه دهیم. بلکه هدف اتخاذ استراتژی مناسب در برابر کسانی است که به جای افروختن شمع، از شب انتقاد میکنند و در تاریکی زندگی میکنند.
دانشگاه مثل سربازی
متأسفانه یکی از اتفاقات بسیار بد در کشور ما نبودن سیستم راهنمایی موثر برای ورود نسل جوان به حوزههای جدید زندگی است. مثلا روزی که رفتید مدرسه را به یاد بیاورید. کسی نیامد به شما آموزش بدهد چطور بیایید مدرسه. هر کسی با یکی از والدینش آمد و خلاصه یک جوری قضیه را سر هم آوردند تا بچهها خودشان یاد بگیرند مدرسه جای خوبی است.
شبیه اتفاقی که در مدرسه میافتاد، در بخشهای دیگر زندگی در کشور ما میافتد. شما میروید دانشگاه ولی کسی به شما نمیگوید چطور باید زندگی کنید و راه و رسم اینجا چیست. یک سری جشنهای متنوع هم برای ورودیهای جدید برگزار میشود ولی بیشتر هدف آن جذاب نشان دادن دانشگاه است و نه نشان دادن راه و چاه آن. درست مثل اتفاقی که در سربازی میافتد. عملا میروید داخلش تا ببینید چه خبر است و یاد بگیرید و هیچ آموزش قبلی به جز حرفهایی که از این و آن شنیدهاید، وجود ندارد.
مشکل نگاه از بالا به تازهواردها
همیشه با این مشکل روبرو بودهام که وقتی وارد جمع تازهای شدهام، قدیمیها انتظار داشتند تازهواردها هر چه میگویند گوش کنند و مخالفتی نکنند. انگار آنها هستند که حق آب و گل دارند و حالا باید منت آن را سر ما بگذارند. من بنا به شخصیت خاص خودم همیشه با این نگاه مخالف بودم و جلوی آن ایستادم. اما این چالش همیشه وجود دارد.
وقتی یک دانشجوی سال اولی وارد دانشگاه میشود، انگار از دربان دانشگاه تا مقام ریاست کسی او را جدی نمیگیرد. عملا او به حال خودش رها میشود تا درسهای زندگی بگیرد و متوجه شود سال بالاییها چقدر میفهمند و چه راهکارهای جذابی برای فرار از قوانین دستوپاگیر دانشگاه دارند. آنها با اخطارهای دانشگاه مثل شوخی برخورد میکنند و خود را برتر از آن میدانند که با این قوانین معطل شوند.
این در واقع یک چرخهٔ معیوب است که هنوز ادامه دارد. مثل چرخهٔ تنبیه والدین که بچههایی تربیت خواهند کرد که بچههای خود را تنبیه میکنند و این بازی ادامه دارد. پس اگر یک سال بالایی میخواهد انتقام سالها سال پایینی بودن و تحقیر شدن خود را از شما بگیرد، عملا در این بازی قرار دارد و نمیتواند یا نمیخواهد این زنجیره را بشکند.
القاب مزخرف و زشت
یکی از متداولترین راههای تحقیر دانشجویان سال اولی استفاده از اصطلاحات تحقیرآمیزی مثل ترمک، اندک ترم، چس ترم، ترمولک و غیره است. این اصطلاحات برای آن ابداع شده است که با زدن برچسبی تمسخرآمیز به دانشجویان تازه وارد، کار آزار دادن آنها آسانتر شود.
اشتباه اساسی این است که این دانشجویان به این اصطلاحات عادت میکنند و حتی گاهی آن را میپذیرند و به کار هم میبرند. گاهی در رسانههای اجتماعی میبینم که یک دانشجوی سال اولی خودش را با چنین عناوینی نام میبرد و تأسف میخورم از این خودزنی.
در واقع اگر همه دانشجوهای سال بالایی هم با چنین القابی دانشجویان سال پایینی را مخاطب قرار دهند، بدترین کار تن دادن به این توهین آشکار است.

تجربههای مثلا مهم
یکی از ترفندهای آزار دادن دانشجویان تازه وارد حربهٔ تجربه است. دانشجویان قدیمی که درس درست و حسابی نخواندهاند و به قول معروف چیزی نشدهاند، حالا با این شیوه باعث افت انگیزه دانشجویان جدید میشوند. آنها میتوانند از بدیهای اساتید، امکانات ضعیف، کیفیت پایین درسها و معایب آزمایشگاه و غیره برای شما قصهها تعریف کنند. بدین ترتیب هم خود را صاحب تجربه جلوه دهند و هم شما را برای ادامه مسیر بیانگیزه کنند.
حتی اگر قصد بدی نداشته باشند و تنها به انتقال تجربههای تلخ خود میپردازند، قرار نیست شما با روبرو شدن با چالشهای زندگی به سادگی جا بزنید و در نهایت به سیل فارغالتحصیلان ناراضی و افسرده بپیوندید. یادتان باشد حتی یک دانشگاه ضعیف فرصتی است برای تمرین دانشجو بودن و آموختن و کسب تجربه کردن که بیشتر به انگیزه و انرژی شما بستگی دارد.
به عنوان مثال باید دانشآموزان روستایی را مثال بزنم که رتبههای برتر کنکور را کسب میکنند. مگر آنها در آن شرایط سخت میتوانند از استانداردهای آموزشی استفاده کنند؟ مسلما نه. ولی با انگیزه خود بر موانع غلبه میکنند و شرایط را تغییر میدهند. این راهی است که دانشجویان باید طی کنند و به پیشرفت و موفقیت منجر میشود.
نکتهٔ مهم اخلاقی این قسم هم مخالفت با راهکارهای فرار از رعایت اصول اخلاقی و قانونی است که بعضی از این دانشجویان به دیگران توصیه میکنند. استفاده از این راهکارها، جو غلط غیرعلمی را در فرهنگ دانشگاهی تزریق میکند و معتقدم اینجا جایی که باید هویت دانشجویی خود را حفظ کنیم و به این پیشنهادات نه بگوییم.
سیاستهای غلط
یکی از بدترین اتفاقات در دانشگاههای کشور حضور مسئولینی است که تفکری قدیمی دارند و حاضر نیستند با نسل جدید با روشهای جدیدتر و بهتر برخورد کنند. مرغ آنها یک پا دارد و گویی فلک هم حریفشان نیست. تصمیماتی یک جانبه میگیرند و اعتراضهای دانشجویان هم راه به جایی نمیبرد.
این موارد از بدترین اتفاقات در زندگی دانشگاهی هر فرد هستند. زیرا مقابله با آن بسیار مشکل است و عملا یک مقام مسئول میتواند بسیاری از ایدههای ناب دانشجویی را رد کند و مانع از اجرای آنها شود.
در این موارد استقامت دانشجویان تا حدی موثر است. ولی مهمتر این است که خود را نبازید و تسلیم اطلاعات منفی سالبالاییها نشوید. زیرا خارج از دانشگاه هم همین وضعیت ادامه دارد. اگر در دوران دانشجویی یاد نگیرید با این شرایط سخت چطور مقابله کنید، چطور آن را تحمل کنید و با آن روبرو شوید، در دنیای بعد از دانشگاه باید دشواریهای بیشتری را تحمل کنید.
دهانبین نباشید
بیشترین آسیب از سخنان منفی را کسانی میبینند که به سرعت حرفهای دیگران را باور میکنند و به اصطلاح دهانبین هستند. آنها سخنان دانشجویان قدیمی را وحی منزل تلقی میکنند و زحمت بررسی بیشتر و مطمئن شدن از صحت آنها را به خودشان نمیدهند. این اشتباه رایجی است که از فرهنگ شفاهی ما ایرانیان گرفته شده است. اگر چیزی را از افراد زیادی بشنویم کاملا باور میکنیم و ذهن ما سوگیری غلطی پیدا میکند.
گاهی یک دانشجو به علتی خاص با یک استاد دانشگاه یا یکی از کارکنان دانشگاه مشکل دارد و با بدگویی و اغراق در ایرادات آن شخص طوری فضای ذهنی شما را آلوده میکند که شاید جرئت نکنید حتی با آن شخص روبرو شوید. خاطرم هست استادی داشتیم که درس معادلات دیفرانسیل را تدریس میکرد. شخصیتی جدی و محترم داشت و دانشجویان نامش را سرهنگ گذاشته بودند و خیلی از سختگیری او بدگویی میکردند. ولی من که ناچار شدم در انتخاب واحد او را انتخاب کنم، عملا او را یکی از بهترین اساتید دانشگاه شناختم و متوجه شدم کسانی که از او بدگویی میکنند، تنها از این که نمره ارفاقی به کسی نمیدهد شاکی هستند و بقیه صحبتها بهانه است.
راهکار درست آن است که با حوصله حرفهای مختلف را بشنویم و در ذهن خود در صندوق بررسی نگهداریم تا از صحت آن مطمئن شویم. بدین ترتیب میتوانیم بهتر تصمیم بگیریم و درست را از نادرست جدا کنیم.

زنجیره را بشکنید
اگر شما هم زمانی قربانی اخلاق بد دانشجویان سالبالایی شدید، بهترین کار این است که این زنجیره را بشکنید و حامی دانشجویان جدید باشید. آنها را راهنمایی کنید و کمک کنید از شرایط دانشگاه بهترین استفاده را بکنند. آنها گذشته چند سال پیش شما هستند و با کمی راهنمایی میتوانند به خوبی از پس مشکلات برآیند و رشد کنند. شما با امید بخشیدن و انگیزه دادن میتوانید تأثیری بر زندگی آنها بگذارید که کمتر کسی میتواند بگذارد زیرا دانشگاه و کارکنان آن را میشناسید و میتوانید دقیقترین توصیهها را بکنید.
خوب و بد را جدا کنید
گاهی همین دانشجویان قدیمی توصیههای بسیار خوبی مطرح میکنند. گاهی نگاه شما را به دانشگاه شفاف میکنند و مخالفت بیدلیل با هر چیزی که بگویند درست نیست. بهترین کار این است که قسمتهای منفی را از کسانی بپذیرید که خودشان سابقه مثبتی در دانشگاه دارند. زیرا آنها طعم موفقیت را چشیدهاند و حالا در حال راهنمایی کردن شما برای کسب موفقیت هستند.
به طور کلی نمیتوان قاعدهای وضع کرد که در برابر سال بالاییها جبهه بگیرید یا هر چه گفتند بپذیرید. حد میانهای در این بین درست است. اما پیدا کردن آن خود نیاز به تجربه و دقت دارد که در گذر زمان بدست میآید.
جستجوگر باشید
برای این که از آفات برخوردهای سمی بیشتر در امان باشید، بهترین استراتژی، جستجوگر بودن و تلاش برای یافتن راهکارهای جدید و کارآمد در طی زندگی دانشجویی است. به طور عادی اگر کمی تلاش کنید در ترم اول میتوانید زیر و بم دانشگاه را تا حد زیادی شناسایی کنید و در ترمهای بعدی با آرامش و آسودگی بیشتری سبک زندگی دانشجویی خاص خود را طراحی و اجرا کنید.
جمعبندی
متأسفانه در بسیاری موارد با دانشجویان تازه وارد برخوردهای منفی و بدی توسط دانشجویان قدیمی صورت میگیرد و حتی کادر اداری هم برخورد خوبی با آنها ندارند. بهترین استراتژیها برای برخورد با این رفتارها، نپذیرفتن توهینها، دهانبین نبودن و تحقیق کردن به جای باور کردن حرفهای آنها است. از انسانهای سمی که انگیزه شما را از بین میبرند، دوری کنید و تلاش کنید زندگی دانشجویی خوبی داشته باشید.
پستهای دیگر وبلاگ:

سرمایهگذاری گوسفندی
بالاخره دستگاه جوجهکشی ۲۰۰ تایی خریدم. ۶ عدد هم تخممرغ کوشن گرفتم که جایگزین ۶ تخممرغ برهمای بدون نطفهٔ قبلی شدند. دستگاه قدیمی را

سختی پول خرج کردن
بودجه که محدود باشد، نمیتوان آزادانه عمل کرد. باید دقیق همهچیز را به حساب بیاوری تا ناگهان دستت خالی نشود و چرخ کارها از حرکت نایستد

هوای سرد و بتن سقف
در گیرودار بنایی، برخورد کردن با جبههٔ هوای سرد دردسری جدی است. کار را تعطیل میکند و بتنها را خراب

سعدیخوانی و سرمایهگذاری
تصمیم برای یک سرمایهگذاری جدید کار پیچیدهای است. همه چیز از نو شروع میشود و باید دقت کرد

یک تصمیم فلسفی
کافی بود در یک گردهمایی فلسفی شرکت کنم تا نکتهای عمیق از تمایل قلبی به فلسفه در خودم کشف کنم

استرس مایکروسافت اکانت
بیش از ۴۰ گیگ دیتا آپلود نکردی که بفهمی استرس از دست دادن اکانت مایکروسافت ۳۶۵ چقدره