آخر هفتهای خوش گذشت. استراحت مناسبی بود. هم فکری و هم ذهنی. ولی جمعه کسلکننده بود و جز کلش بازی کردن و یک سری خبر و سایت چک کردن، کار مفیدی انجام ندادم. امروز خبر جالبی از گیم داشتم که حالا میتوان Clash of Clans را در کامپیوتر هم نصب کرد. ولی هر چه کردم خطای ناشناختهای میداد که احتمالا به موقعیت جغرافیایی مربوط باشد. عملا بعضی سرویسها روی منطقه ایران حساس هستند و به این راحتیها اجازه کار نمیدهند.
یک نکتهٔ جالب در بازی این بود که یک بازاریاب پیدایش شده بود و مرتب در گروه مینوشت که یک کلن سطح بالا دارم ۲۰۰ میفروشم. طبعا نمیتواند ۲۰۰ هزار تومان باشد دیگر. خب این هم یک جور کاسبی است. بازی میکنی، کاربران تنبل را تور میکنی و میفروشی.
این اواخر مودم دفتر هم یک در میان قطع میکند و وصل میشود و بازی ادامه دارد. علت مشخصی هم ندارد و گاهی هوس میکند بگذارد سر کار.
سیمکارت بینالملل هنوز برنگشته و منتظرم. خبر خوب این که مشخص شد سایت Freelancer.com برای هر ماه ۶ پیشنهاد رایگان سهمیه میدهد. درست است که این طوری باید با دقت زیادی پروژه انتخاب کنم. اما دقیقا به همین دلیل تعداد زیادی پیشنهاد بیهوده نمیفرستم و مواردی را ارسال میکنم که فکر میکنم عملیاتی میشوند. جالب این که امروز در پادکست رشدینو یک فریلنسر موفق میگفت در انتخاب پروژه خیلی دقت کنید. کارفرماهای خارجی معمولا در انتخاب فریلنسر خیلی دقت میکنند و به خصوص در ابتدای راه که باید ارزان قیمت بدهید و از این شرایط بیشتر مراقب باشید.
همین فریلنسر یک افزونه نوشته بود و تا ۵۰۰ هزار دلار فروخته بود. گر چه معتقدم این نوع فروشها کمی هم حاصل به موقع در موقعیت مناسب بودن هستند. با این وجود نکتهٔ جالبی که گفت این بود که اگر تیم کوچکی دارید، پس نمیتوانید روی پروژههای High Tech (فناوریهای سطح بالا) کار کنید و باید به ایدهٔ خوب توجه کنید.
حتی یک نکتهٔ بامزهٔ حرفاش این بود که گاهی هندیها و پاکستانیها اینقدر پیشنهادهای ارزان در سایتهای فریلنسری ارائه میکنند که به صرفه است به جای پروژه گرفتن از آنها بروید به آنها سفارش کار بدهید. خب این هم روش جالبی است. پروژه از مشتری بگیری بدهی یک هندی انجام بدهد، یک چیزی هم تهاش بماند. ولی این تفکر خام است. وقتی بخواهی میانجی پروژه باشی باید خیلی حواسات باشد و درست و درمان پروژه را تحویل بگیری و به مشتری تحویل بدهی تا آخر کاری بین تقاضای مشتری اصلی و مجری که انتخاب کردهای، سرگردان نشوی.
امروز صبح دخترجان را گذاشتم مدرسه و همسرجان را رساندم و زدم به جاده. جالب که امروز همهٔ کارها را انجام دادم و تقریبا یک ساعت زودتر از دیگر موارد از ویلا بیرون آمدم. سرد شدن ناگهانی دو سه روز اخیر هم تولید را کاهش داده بود و ۴ تخممرغ بیشتر گیرم نیامد.
تلاش امروز برای خریدن توریهای ظریف که گنجشک از میاناش رد نشود به جایی نرسید. آدرس دادند که باید بروی سمت چهارراه ابوطالب. از خیابانهای قدیمی مشهد که بورس بسیاری از تجهیزات صنعتی است. تنها مشکل دور بودن از محل زندگی است که فردا باید بروم ببینم چه قسمت میشود. با سرمای هوا گنجشکها گرسنهاند و میروند توی قفس و غذای مرغها و جوجهها و کبوترها را میخورند.
از قدیم گفتهاند تجربه برتر از علم است. خب من هم حالا فهمیدم چرا بسیاری از کشاورزان قفسهای مدرن را با کمی استفاده برای فروش گذاشتهاند. این قفسها بر خلاف طراحی گفته شده، از نظر من ظرفیت دو مرغ را بیشتر ندارد و این حیوانها در این قفسها به شدت معذب هستند. امیدوارم قفس بلدرچین که تازه میخواهم باز و نصب کنم، این مشکل را نداشته باشد. حدس میزنم نداشته باشد چرا که بلدرچین پرندهای کوچک و آرام است و مثل مرغ دارای مشکلات نگهداری زیاد نیست. در تصویر زیر که با هوش مصنوعی Bing ساختم میتوانید اختلاف جثه را کاملا ببینید.
چند روز بود که فوتوشاپ اذیت میکرد و هی بسته میشد. با یکی از متخصصین گرافیست مشورت کردم و گفت احتمالا مشکل از Cloud Service باشد. درست میگفت. رفتم این سرویس را از دسترسی به اینترنت محروم کردم مشکل حل شد. جالب که بسیاری دیگر در دنیا هم همین مشکل را داشتند. داشتم همینها را مینوشتم که دیدم بعله دوباره خطای بسته شدن را نمایش داده و با اولین کلیک بسته شد. گرفتاری داریما.