در چند روز اخیر تلاش کردم کارآمدی خودم را در دفتر افزایش دهم. یکی از اولین چیزهایی که توجهم را قبلا جلب کرده بود، خواندن Twitter بود که خیلی درگیر کننده شده بود و تقریبا حذفش کردم. مشکل بعدی کار با اپهایی مثل Duolingo بود که در عین مفید بودن، مانع کارهای دفتر میشدند. این را هم تا حدی محدود کردم ولی باز هم حس میکردم کارآیی خوب نیست. پس رفتم سراغ یک روش ایتالیایی که خیلی هم خوب جواب داد.
نام این روش پومودورو (Pomodoro) است. مبتکر آن هم فرانچسکو چیریلو (Francesco Cirillo) است که این زیر عکسش را میتوانید ببینید.

این تکنیک مسمای خوشمزهای هم دارد. چرا که از زمان لازم برای ساخت سس گوجهفرنگی پومودوروی ایتالیایی گرفته شده است. این روش به ما میگوید بهترین قطعه زمانی برای کار کردن در هر زمینه ۲۵ دقیقه معادل زمان آماده کردن سس پومودورو است. البته مبنای علمی این روش اینقدر الکی نیست و مطالعات نشان میدهند که این زمان با عملکرد مغزی ما هماهنگی دارد. چیریلو در اواخر دههٔ ۱۹۸۰ میلادی این روش را مطرح کرد. در واقع ایدهٔ اصلی این روش بر این فرض پایهگذاری شده که استراحتهای مکرر میتوانند به چابکی ذهن ما کمک کنند. در این روش ۲۵ دقیقه کار میکنید و ۵ دقیقه استراحت خواهید داشت. یعنی ۲۰ درصد زمان کاری خود را با استراحتهای کوچک پر میکنید.
خب من هم این روش را امتحان کردم و نتایج خوبی گرفتم. مثلا کمتر خسته شدم (با این که روزه بودم)، تمرکز کاری بیشتری داشتم، تولید محتوا کمتر از من انرژی گرفت و کار بهتر پیش رفت. شما هم امتحانش کنید. اینقدر خوشم آمد که حتما یک مقاله برایش به زودی مینویسم. ضمنا یادتان باشد بین ۲۵ دقیقه فعالیت پشتمیزنشینی باید حتما بلند شوید قدمی بزنید و کششی به عضلات بدهید. اگر نکنید، عملا این تکنیک را درست نفهمیدهاید.
نکتهٔ جدیدتر هفتهٔ گذشته تلاش من برای خارج شدن از گیمیفیکیشنهایی بود که درگیرش بودم. مثلا بعد از حدود ۱۵۶ روز استفاده از Duolingo بالاخره دو روز پشتسرهم کار نکردم و شمارندهٔ من صفر شد. یادم هست کسانی را دیده بودم که بیش از ۵ سال این شمارنده را حفظ کرده بودند. ماههای پایانی سال گذشته اصرار بر ماندن در لیگ الماسی این App را کنار گذاشتم و به آرامش روان بیشتری رسیدم. ولی حالا که قید حفظ توالی شمارنده را هم کنار گذاشتم، حس بهتری از قبل دارم. انگار قطعهای از حافظه و ذهن من در اشغال این برنامه بود. در زیر عکس انگیزانندهٔ ۱۵۰ روز مداوم کار من و بعد هم عکس ظاهرا دلسرد کنندهٔ صفر شدن شمارنده را میبینید. ولی یاد گرفتم که به دام این بازیها نیفتم تا روانی آرام داشته باشم.


یک نکتهٔ دیگر در بهبود کارآمدی در کل شبانهروز هم رها کردن فعالیتهای حاشیهای بودند که از مغز کار میکشند. برای مثال بازی کردن با همان اپ Top War… که گفته بودم. خب به مراحل بالا رسیده بود و دیگر نمیشد زیاد با آن کار کرد. مثلا یک تانک بسازی باید بروی ۴ ساعت دیگر برگردی تا آماده شده باشد. ولی عملا استفاده از آن حتی در آن استراحتهای ۵ دقیقهای تکنیک پومودورو هم مضر بود و به روشنی دیدم که توان فکری من را به شدت کاهش میدهد. قبلا هم تجربه کرده بودم که این قبیل بازیها که اجزای فراوانی را باید کنترل کنید به شدت مغز را درگیر میکنند. گر چه ظاهرا متوجه نمیشوید ولی به ویژه اگر یک دانشجو در بین فعالیتهای درسی خود بازی کند، واقعا افت توان ذهنی و کاهش تمرکز و یادگیری را تجربه خواهد کرد.
نکتهٔ آخر هم این که نگارش دورهٔ «یادگیری انگلیسی با داستان» هم دوباره شروع شد و قسمت ۱۲۹ را برای ویراستار ارسال کردم. اگر برنامهریزی درست پیش برود تا پایان خرداد ۱۴۰۲ این دوره باید تکمیل شده باشد.
امروز کتاب «باشگاه پنج صبحیها» را هم شروع کردم. چند صفحهٔ اول را در استراحت ۵ دقیقهای تکنیک پومودورو خواندم. سهمیه زبان دولینگو را هم در دو استراحت ۵ دقیقهای قبلی کار کرده بودم. حس خوبی دارد که چند کار متفرقهٔ کوچک داری و کمکم جلو میبری.
ماجراهای باغبانی من هم در چند روز گذشته جالب پیش رفتند. رفتم ویلا و دیدم بهبه آفتابگردانها سبز شدند و دارند از زیر خاک بیرون میآیند. یک بازار گل هم کنار شهرک صنعتی مشهد کشف کردم. مثلا این کاکتوس عظیمالجثه را آنجا دیدم.

دیروز تنوعی از گلها را خیلی ارزانتر از معمول، خریدم و در باغچههای جعبه ای خانه کاشتم. عنابهایی که کاشته بودم هم شروع به سبز شدن کردند. مرغ هم هر روز تخم میگذارد و خلاصه خوش میگذرد. یک کاکتوس گلدار بامزه هم از خریدم که به جمع گلهای دفتر اضافه شد.
