logo 128x128

دانشجویانه

دانشجویانه

امتیاز من: صفر  قلم 
خانه » ایرادات فنی سایت

ایرادات فنی سایت

   امسال ظاهرا راه‌اندازی کلاس‌های دانشگاهی را هی دارند عقب می‌اندازند. اعلام نتایج کنکور هم که در مهرماه خواهد بود. کلا رفته‌ایم در یک یأس و سکونی که انگار نمی‌خواهد تمام شود. مقالهٔ «نه به خودکشی دانشجویان» را تمام کردم. صفحه توضیحات وبینار «توانمندسازی دانشجویان» را هم کامل‌تر کردم و عکس و توضیحات اضافه کردم. ولی هنوز تغییر خاصی مشاهده نمی‌شود. انگار تا تبلیغ ندهیم فایده‌ای ندارد.

   در آموزش‌های این روزها چیزهای جالبی یاد گرفتم. یکی از دردناک‌ترین موارد مربوط به SEO سایت بود که معلوم شد کلی از صفحات سایت هنوز در گوگل Index نشده و ما سر کاریم. بدتر از آن بررسی جستجوهایی بود که مخاطب را به سایت دانشجویانه هدایت می‌کند. مشخص شد جستجوهای بی‌ربطی کاربران را به دانشجویانه هدایت می‌کنند و بیشتر آن‌ها به خاطر مقالهٔ «زیرنویس‌دار کردن فیلم با گوگل کروم» به دانشجویانه سر می‌زنند. به همین دلیل هم Bounce rate ما بالاست. یعنی طرف نیامده جمع می‌کند می‌رود و دیگر برنمی‌گردد. فعلا که یک سری اصلاحات انجام دادم و فرآیند Validation را تکرار کردم. باشد تا ببینیم چه خواهد شد.

   عملا یک استارتاپ با انجام دادن همهٔ کارها توسط موسسین شروع می‌شود و تا مشتری و پول پیدا نشود نمی‌توان کار را گسترش داد. استارتاپ دانشجویانه هم ۱۲ سال است که تلاش می‌کند گره بازاریابی‌اش را باز کند و هنوز موفق نبوده است.

   در مدیریت زمانم کم بیشتر از قبل بهبود حاصل شده. حالا متمرکزتر از قبل می‌نوشینم پای کار. ولی گاهی باز چیزی دلم را قلقلک می‌دهد که همزمان چند کار انجام دهم و عملا بازده همه کم می‌شود. فکر می‌کردم ۴۰ سالگی را که رد کنم دیگر آرام و منطقی می‌شوم. ولی انگار هنوز جوانم و هیجان تجربه‌های جدید ولم نمی‌کنند.

   خواندن خبرها را بسیار کاهش داده‌ام و دنبال مطالب تخصصی هستم. در یکی از قسمت‌های پادکست «رشدینو» هم نکتهٔ جالبی بود که من چندان رعایت نکرده‌ام: «با قبیلهٔ خودتون ارتباط بگیرید». خب من با متخصصین HR یا مدرسین حوزهٔ خودم تقریبا بی‌ارتباطم. به همین دلیل مثل جزیره‌ای دورافتاده در دل اقیانوس، تنها و غریب مانده‌ام. درد که یکی دو تا نیست.

   یک ویدیوی قدیمی از کارهایی که با Doodly ساخته بودم پیدا کردم. جالب بود. یادم رفته بود این ویدیو را ساخته‌ام. این ویدیو چند ثانیه‌ای را ببینید و نظر مثبت بدید انرژی بگیرم.

کلاس‌های مربی استعدادیابی هم دارد به پایان می‌رسد. محتوای جلسهٔ استعدادیابی بر اساس ژنتیک متفاوت با چیزی بود که فکر می‌کردم و خیلی جذاب بود. گر چه آزمایش گران‌قیمتی است و هر کسی سراغش نمی‌رود ولی نتایج تحلیلش جذاب بود.

   پریروز که رفتم به ویلا سر بزنم با یک تخم‌مرغ غول‌پیکر مواجه شدم. تقریبا ۸۷ گرم بود و احتمالا دوزرده است. تا حالا مرغ‌ها چنین شاهکاری نزده بودند. بزرگ‌ترین تخم‌مرغی است که به عمرم دیده‌ام. مثل بابابزرگ می‌ماند وسط نوه‌ها.

تخم‌مرغ غول‌پیکر
تخم‌مرغ غول‌پیکر

   کلاس مربی استعدادیابی دارد جلو می‌رود و من هی بیشتر توجیه می‌شوم که باید یک دفتر کاری در شهر داشته باشم. جایی که بتوانم کارهای عملی را با کمک دستیاران انجام دهم و از این رکود خانه‌نشینی خارج شوم. فعلا که موقعیت مکانی خوبی پیدا نکردم. برویم جلو ببینیم چه می‌شود. اجاره‌ها هم که همه فضایی هستند. تا چه شود. یک موقعیت جالب پیدا کردم که یک ماهی است کسی اجاره‌اش نکرده. قیمتش هم ارزان است و احتمالا بنای فرسوده‌ای است. یاد دفتر کار یکی از اساتیدم افتادم که وقتی کارش را شروع کرده بود یک واحد مسکونی در طبقه سوم در یک کوچه فرعی اجاره کرده بود. سال‌ها بعد که کارش گرفت، به یک دفتر شیک در یک موقعیت تجاری نقل‌مکان کرد. من هم بنا به تجربه نمی‌خواهم از اول یک هزینهٔ سنگین بکنم. حالا برویم جلو ببینیم چه خبر می‌شود.

   این چند روزه اینقدر گرفتار شدم که گلدان‌ها را درست آب ندادم و چند تا از گل‌ها پژمرده و نالان شدند. امان از گرفتاری ذهنی که حواس برای آدم باقی نمی‌گذارد.

اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Skip to content