logo 128x128

دانشجویانه

دانشجویانه

امتیاز من: صفر  قلم 
خانه » از درد دندان دلکم

از درد دندان دلکم

روزهای اخیر برخی از کارهای تدریجی من دارند جواب می‌گیرند. مثلا رفتم روی ترازو و دیدم نزدیک ۳ کیلو در چند ماه اخیر لاغر کرده‌ام. بدون رژیم خاصی و بیشتر با فعالیت جسمی. جالب که امسال شاید اولین سالی بوده که بعد از ماه رمضان لاغرتر شده‌ام. امان از دست شکم.

   من با الگوی رفتاری C طبعا دوست دارم کارهای استمراری و نتیجه‌بخش در درازمدت انجام دهم. فعلا خوشحالم که سبزی‌هایی که کاشته‌ام دارند ثمر می‌دهند و صبحانهٔ امروز مزین شد به شاهی و ترخون و جعفری و شوید و پیازچهٔ خانگی. خیلی هم حال داد. عکسش را یادم رفت بگیرم بعدا می‌گذارم. آفتاب‌گردان‌ها هم شروع کرده‌اند به قد کشیدن و به زودی حیاط به گل‌های آفتاب‌گردان مزیت خواهند شد. دیروز هم یک رزماری جدید خریدم و به جای قبلی که سرما خشکش کرد، کاشتم.

   یکی از حسرت‌های پارسالی من توت بود. بله همین توت خوشمزه که در فصلش نشد برویم سراغش و خیلی کم خوردیم. شاید امسال بتوانم قصد پارسال برای چیدن و خشک کردن توت خانگی را عملی کنم. ببینیم چه می‌شود.

   دو روز اخیر حسابی افتادیم به دندان‌پزشکی رفتن. دیروز دخترجان رفت دو تا کرسی را تعمیر کند و امروز خودم. اینقدر طول کشید که زیر دست دکتر داشت خوابم می‌برد. آخرش هم پانسمان کرد برای یک جلسهٔ یک ساعتهٔ بعدی. ضدحال قضیه این که به دفتر کار نرسیده، دیدم پانسمان افتاده و توی دندان خالی است. حالا باز باید ساعت ۱۶ بروم ببینم چه می‌شود. الان هم کمی درد می‌کند و دارم شک می‌کنم که بزرگوار دندان اشتباهی را درمان کلسیم نکرده باشد. از درد دندان اصلا یادم رفت «پومودورو» را اجرا کنم و الان فکر کنم دو ساعت است یک ضرب نشستم پشت کامپیوتر و زل زده‌ام به نمایشگر.

   اوه! خوب شد فهمیدم که باز ساعت ویندوز را دست‌کاری کرده‌ام و به جای ساعت ۱۶ نزدیک بود ۱۵ بروم دندان‌پزشکی. ای امان از کسانی که این فضاحت فناورانه را در این مملکت مرتکب شدند. گویا تا آخر سال درگیریم. قبلا یک ماه ملت می‌گفتند ساعت قدیم یا جدید؟ حالا معلوم نیست چه باید بکنیم. مرتب هم از سایت‌های مختلف خطای ساعت دریافت می‌کنم. گرفتاری شده واقعا.

   جالب این که اخیرا فهمیدم با روند عدم تغییر ساعت، امسال نماز صبح به ساعت ۲ نیمه شب هم خواهد رسید. جا دارد تبریک بگویم به مسئولین عزیز. گر چه برای من یکی که بد نشد. صبح زود مثل امروز بلند می‌شوم یا می‌روم سراغ باغچهٔ خانه یا می‌روم ویلا خلاصه در ارتباط با طبیعتم و شاید بیشتر هم لاغر کنم.

   یکی از کارهای جدی من در سال جدید، سیستم‌سازی است. اگر نمی‌دانید منظورم چیست، مقالهٔ «معرفی کتاب سیستم‌سازی اثر سَم کارپنتر» را ببینید. خیلی چیزها را می‌خوام طوری خودکارسازی کنم که دیگر نیاز نباشد مرتبا از آن‌ها مراقبت کنم. یکی از این موارد، آبیاری گل و گیاهان و تغذیه حیوانات و دیگری فعالیت‌های بازاریابی آنلاین است. فکر می‌کنم با این روش می‌توانم خیلی خوب از وقتم بهره ببرم.

   مدتی است پادکست «رادیو گیک» اثر جادی را گوش می‌دهم. طبق مرض معمولم از اولین قسمت که مال چند سال پیش است، شروع کردم. جالب بود که خیلی خبرها که نداشتم را یافتم و در مجموع واقعا جذاب بود. هنوز هم دارم ادامه می‌دهم. امروز در اپیزود ۲۸ بحث مفصلی داشت در مورد چطور هکر شویم و بازار این تخصص و برای من به عنوان یک نرم‌افزاری خیلی جذاب بود.

   خبر بد امروز هم یک تصادف کوچک بود. آمدیم همسرجان را ببریم تمرین رانندگی، با سرعت ۵ کیلومتر بر ساعت زد به پراید جلویی که سرویس مدرسه بود. اولش گفتم هیچی نشد ولی بعد که پارگی سپر را دیدم، در ذهنم بعد از درود فرستادن به کیفیت قطعات داخلی، گفتم خب لابد ۳۰۰ هزاری افتادیم برای یک سپر نو. قیمت روز هم در کمترین حالت ۳۸۰ بود و هنوز دستمزد صافکار را خانم سرویس مدرسه نگفته. به همسرجان گفتم نگران نباش. چون مدتی ننشستی این طوری شد. بعد از این هر روز می‌رویم تمرین.

   ضد حال بعدی که همین الان که می‌نویسم متوجهش شدم، برگشت خوردن بسته پستی من بوده. سایت پست می‌گوید نامه‌رسان دو بار آمده ولی ما که نه تماسی داشتیم و نه بزرگوار را دیدیم. قبلا به محدوده می‌رسید، تماس می‌گرفت که هستید؟ ولی حالا این طور.

رهگیری مرسوله پستی

   ولی وسط این گرفتاری‌ها یکی از کارهای خوبم دیشب بود که کل حساب و کتاب ساختمان را تحویل تیم مدیریتی جدید دادم. حالا با قلبی آرام و روحی خشنود می‌نشینم به کارهایم می‌رسم. اصولا من خیلی آدم کارهای مدیریت اجرایی نیستم و همین بهتر که بنشینم دوره آموزشی درست کنم و بفروشم.

اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Skip to content