logo 128x128

دانشجویانه

دانشجویانه

امتیاز من: صفر  قلم 
خانه » باران شدید تند نمناک

باران شدید تند نمناک

هفتهٔ گذشته، چنان که هفتهٔ قبلی به خودم قول داده بودم، پنجشنبه و جمعه را تعطیل کردم. همسرجان تعجب کرده بود که چی شده خونه موندی؟‌ یادم می‌آید حدود ۱۲ سال پیش که کافی‌نت داشتم، گاهی اینقدر درگیر سفارشات دانشجوها می‌شدم که وقت بسیاری از کارهای عادی زندگی را نداشتم. هنوز یادم مانده که یک بار همسرجان گفت پسرجان میگه بابا کجاست؟ حساب کردم دیدم آخر ترم بوده و برای تکمیل سفارشات هی صبح زود رفتم و دیروقت برگشتم. بچه باباش را ندیده. فکر کرده گم شدم لابد.

   هر چه در کار کردن پیشرفت کنید، بیشتر به این ایدهٔ من می‌رسید که نباید بیش از حد کار کرد. اصولا هیچ کاری را نباید بیش از حد انجام داد. افراط ضررهایی دارد که گاهی سال‌ها بعد متوجه می‌شویم و دیگر دیر شده که بتوانیم جبران کنیم.

   از آن طرف هم نباید در تفریح افراط کرد. اخیرا درگیریم با بچه‌ها که خیلی دارند می‌چسبند به موبایل و کامپیوتر. تلویزیون هم که جدا تماشا می‌کنند. نسلی که بیشترین ارتباط با تکنولوژی دیجیتال در تاریخ بشر تا کنون را داشتند ولی اصلا متوجه عوارض آن نیستند. چرا که این عوارض بیشتر در آینده درک می‌شوند و لذت حال را به موفقیت آینده رها کردن، کار هر کسی نیست. یادش بخیر یک زمانی یک مقاله نوشتم با عنوان «۱۰ تأثیر بازی‌های رایانه‌ای بر دانشجویان»[۱] که هنوز هم در سایت سر جایش است. ولی کو گوش شنوا؟

   بنا بود پنجشنبه یا جمعه برویم ویلا و کله‌پاچه بپزیم و خوش بگذرد که نشد. اینقدر باران آمد و آمد و آمد که همهٔ برنامهٔ ما را منتفی کرد. شدیم خانه‌نشین و یک مهمانی هم که دعوت بودیم، آن هم به هم خورد. فامیل عزیز مریض شد و این هم هیچی.

ابرهای بارانی

   من هم حسابی استراحت کردم. جای شما خالی. شب شنبه هم یک سوپ حسابی پختم که باز یادم نبود عکسی چیزی بگیرم ولی بچه‌ها که بگویند یک بشقاب دیگه یعنی همه چیز خوب پیش رفته است. البته در کنارش به یک سری کارهای خانه هم رسیدم. ولی در مقایسه با برنامه‌ای که داشتم کار خاصی نکردم.

   شنبه صبح هم دخترجان را رساندم مدرسه و زدم به جاده. رفتم ویلا و شبکه‌های فلزی را رنگ کردم و برگشتم. گر چه زمان‌بندی را یک ساعت اشتباه نشانه رفتم و دیرتر برگشتم. این کارهای دستی چقدر زیاد طول می‌کشند. تا بیای دور خودت بچرخی می‌بینی ۴ ساعت زمان تمام شده است. این قضیه یک دردسر هم نزدیک بود درست کند. منبع ۶۰۰۰ لیتر خالی شده بود و گذاشته بودم آب شود. اگر دیر رسیده بودم کلی آب هدر رفته بود.

   در نهایت صبح شنبهٔ مفیدی داشتم. حاصل این رفت و برگشت هم ۲ تا تخم‌مرغ محلی بود و تعدادی گوجه‌سبز. آمدم عکس بگیرم که گوشی لج کرد و گفت الگو را اشتباه زدید نیم ساعت دیگه برگردید. امان از این امنیت. در برگشت هم دخترجان را رساندم خانه و نمازی خواندم و آمدم دفتر. امیدوارم حدس زده باشید که یادم رفت آخرش این عکس را بگیرم.

   به دفتر که آمدم، اول نشستم پای وبلاگ. این‌ها را که تایپ می‌کردم، دیدم ویراستار دوره انگلیسی دارد اصلاحیه جدید را می‌فرستد. حالا باید بنشینم قسمت بعدی را هم بنویسم. ولی هر چه وقت گذاشتم تمام نشد و اصلاح واژگان آخرش ماند.

   شنبه هم اوضاع اینترنت خراب بود. سایت‌ها درست باز نمی‌شدند و نرم‌افزارها کمکی نمی‌کردند. باز برگشتیم به شرایط کره شمالی. ای بابا. حتی ایمیل هم باز نمی‌شد. حالا باید همه کارهایم را با پیام‌رسان ایتا انجام بدهم لابد.

   یک نکتهٔ منفی که این چند روزه داشتم، قضیه روز معلم بود. هر سال چند نفری یک تبریک زیبا برایم می‌فرستادند. ولی امسال هیچی. کلا انگار تبریک گفتن دارد ورمی‌افتد. روز تولدم را هم فقط اندک تعدادی تبریک گفتند. نکند زمانه عوض شده؟

   دیشب مثلا قرار بود در خانه کتاب جدید را بخوانم که اصلا یادم رفت. دخترجان در باشگاه پایش جزئی پیچ خورد و دیگر اصلا از کتاب یادم نیامد. جالب که گذاشته بودمش کنار تلویزیون تا جلوی چشمم باشد. ای امان.

   امروز از صبح زود که بیدار شدم با خودم گفتم بروم توت بچینم. الان از ساعت ۵ هوا کاملا روشن است و خیابان‌ها خلوت. ولی امروز واقعا صبح سردی بود و هر چه کردم دیدم حسش نیست. آخرش هم تا ۶ خوابیدم و نشد که بشود.

   با ترازوی دیجیتال امروز یک وزن ۶۸ کیلویی و سن بدن ۴۰ ساله و آب بدن ۵۰ درصد و از این چیزها را گزارش گرفتم. کمی از قبل بدتر شده. باید بیشتر تلاش کنم. خودش که می‌گوید وزن ایده‌آل شما ۵۶ کیلو است. حالا من از کجا باید ۱۲ کیلو کم کنم خدا عالم است. بارفیکس زدن در دفتر را هم دوباره باید شروع کنم. از ماه رمضان دیگر نرفتم سراغش و رکوردم به ۹ تا کاهش یافته. واقعا که. من زمان دانشجویی تا ۳۸ تا می‌زدم. پیر شدیم رفت.

   امروز چند اپلیکیشن را از گوشی حذف کردم. تا خرخره اپ نصب کرده‌ام و خوب شد یادم آمد. گوشی پر شده از عکس و فیلم‌های گذشته که باید پاک کنم. کابل شارژر را هم که در ماشین برادرجان جا گذاشتم و حالا باز می‌ماند برای فردا. ای داد از بی‌حواسی.

   یک خطای بی‌ربط که آفیس از متن من گرفت و نفهمیدم ایرادش کجایش است را هم ببینید. با این که بررسی دستور زبانی آفیس قوی است ولی این خطا را نشان می‌داد و معلوم نبود برای چه اصلا.

خطای انشائی آفیس
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Skip to content