آب سرد در حمام
سرد شدن ناگهانی آب در حمام چیزی نیست که بتوان با آن کنار آمد. به ویژه اگر همان لحظه پکیج قاطی کرده باشد
از وقتی سر کار میروم، اولین مشکل جدیدم کمخوابی است. ظهرها نمیتوانم چرتی بزنم و کمکم دارم سنگین میشوم. همان سیستمی که آخر هفته باید خواب را جبران کنیم شاید جواب بدهد گر چه اصلا از این سیستم خوشم نمیآید و حس کاهلی آخر هفته را دوست ندارم.
یکی از مشکلاتی که فکرش را نمیکردم خواب رفتن پاها و حس درد در ماهیچههای دوقلو در اثر زیاد نشستن است. صندلیهای محل کار خیلی راحت نیستند و باید فکری کرد. شاید یک پتو مسافرتی ببرم روی صندلیام بگذارم.
موافقت شرکت با ساعت کاری جدیدم یعنی ۷ صبح تا ۱۵ هم مزایای و معایب خودش را دارد. از طرفی نمیگذارد به کارهای اداری برسم و از طرفی عصرهایم را آزاد میکند. با این حال عصرها باید با دقت و بهینه عمل کنم تا فرصت داشته باشم به ویلا سر بزنم. سهشنبه که تلاش کردم بعد از آمدن از دفتر به ویلا بروم دودل شده بودم که بروم یا نه. در نهایت رفتم ولی کمتر از چیزی که فکر میکردم فرصت کار داشتم.
تنها رسیدم چند درخت آب بدهم. تخممرغ جمع کنم و به گرگی تخممرغ پخته بدهم و برای مرغها کمی سالاد پیاز و تخممرغ پخته و دان درست کنم. چیزی که این وسط عجیب بود باز بیرون آمدن یکی از جوجهها از قفس صنعتی بود. بزرگ شدهاند و نمیفهمم چطوری خودش را از این قفس بیرون میکشد. نزدیک بود گرگی بخوردش که با فریاد من رهایش کرد. خب پیشرفتی حساب میشود و دارد بعضی فرمانها را یاد میگیرد.
خبر جالب برایم چیدن توتهای درختی بود که پارسال از ساختمان جدا کردیم و بردیم در ویلا کاشتیم. توتهایی میدهد تقریبا سفید با دانههای بنفش و خیلی شیرین. طوری که فکر میکنم برای توتخشک درست کردن باید مناسب باشد. البته چون کمی دانهدار است احتمالا بعضیها دوست نداشته باشند.
کارفرمای قبلی که سه روز آزمایشی رفتم ظاهرا قصدی برای پرداخت ندارد. پیام دادم ولی به روی مبارکش نمیآورد. البته الان که چک کردم اصلا پیام را باز هم نکرده است. یک ایموجی اشاره به بالا اضافه کردم ببینم بالاخره بزرگوار تلگرامش را چک میکند یا باید تماس بگیرم. اگر قصد پرداخت نداشته باشد که طبعا باید خوشحال باشم با چنین شخصیتی کار نکردم. حالا باید ببینم چه طور پیش میرود.
یکی از مشکلات جدید در محیط کار هم هماهنگ نبودن امکاناتی است که یک تیم تولید محتوا نیاز دارند. هنوز مدیر به طور جدی قبول ندارد که نیاز به سیستم مدیریت دانش داریم و در همین حد که در یک فایل اکسل مشخصاتی ثبت کنم با این پیشنهاد کنار آمده است. قبول نکرد که سرویس Microsoft 365 را فعال کند و فعلا به سرویس رایگان Google Cloud رضایت داده است. خب باید همین طوری برویم جلو ببینیم چه میشود.
سهشنبه جلوی خودم را گرفتم که تبلیغات راه نیندازم. یکی از همکاران سوالاتی از Word داشت و راهنمایی کردم و هی قلقلکم آمد که بگویم برو به سایت دانشجویانه و دوره ورد خودم را ثبتنام کن و از این حرفها. ولی خب به نظرم آمد احتمالا خیلی زود است و بیشتر به فراری دادن مخاطب منجر میشود. پس چیزی نگفتم.
مشکل جدیدی که بعد از سرکار رفتن پیش آمده هم وقت کم آوردن است. حالا روزی ۸ ساعت سر کار میروم که با رفت و برگشتش میشود ۹ ساعت. تازه به ویلا هم باید سر بزنم و دیگر وقت چندانی برای یاد گرفتن و نوشتن برای دانشجویانه نمیماند. دفتری که اجاره کردهام عملا بیاستفاده مانده و تنها راه حفظش این است که یک شریک پیدا کنم که بخشی از اجاره را بدهد و الا باید هر چه زودتر دفتر را تخلیه کنم و خلاص.
بیشتر هم نگران وقت کم آوردن برای یادگیری هستم. امیدوارم زودتر بشود که سیستم دفتر را به دورکاری تبدیل کنم تا لااقل بهتر بتوانم به کارهای دیگر هم بپردازم. حتی ورزش هم دچار اختلال شده و چند روز است نرسیدهام حتی کمی بدوم. بدنم دیگر دارد درد میگیرد و باید چارهای برای تنظیم دوباره وقتهای مختلف پیدا کنم تا به همه کارها برسم.
بگذریم که سهشنبه شب پیتزای خانگی معرکهای درست کردم. همسرجان موادش را آماده کرده بود و دیگر حال نداشت ادامه بدهد. پس رفتم سراغش و در حالی که با بچهها فیلم کمدی هیجانی «شکارچیان روح، امپراتوری یخ» را تماشا میکردیم که انصافا بیشتر جلوههای ویژه بود تا فیلم، سینی پیتزا را آماده کردم و در فر گذاشتم. ابتکارم هم خمیر دولایه بود. یک لایه مواد چیدم و یک لایه دیگر روی آن و دوباره مواد ریختم. واقعا خوب از آب درآمد و نگرانی من از خمیر ماندن لایه وسطی برطرف شد.
سرد شدن ناگهانی آب در حمام چیزی نیست که بتوان با آن کنار آمد. به ویژه اگر همان لحظه پکیج قاطی کرده باشد
وقتی حتی نمایشی حس مدیریت و کارمندی را تمرین کنی میتوانی نتایجی بهتر از روزهایی بگیری که بدون طرح و برنامه در دفتر وقت میگذرانی
آدمی به امید زنده است و اگر تلاش و سختکوشی نباشد، آرزوها را باید خاک کرد
با مرور کردن درسهای قدیمی در طراحی وب دارم بهتر میشوم و تعجب میکنم که چرا قبلا به درستی همه چیز را مرور نکرده بودم
وقتی دورهایت را بزنی و برگردی سر کار قبلی، حسی از آرامش و امید در تو زنده میشود
پیشبینیها از دنیای آینده میگویند که برند شخصی داشتن یک مزیت انکارناپذیر خواهد بود.