پادکست و دفتر آکوستیک

   بالاخره پشتیبانی ساماندهی جواب داد. منتظرم تا رفع نقص لوگوی ساماندهی صورت بگیرد. این طور که مشخص است تا شنبه هم باید صبر کنم. چرا که تهران تا شنبه تعطیل است و باید منتظر ماند.

   خدا را شکر متمرکزتر شده‌ام. ولی هنوز هم حس می‌کنم وقت تلف شده زیاد است. حجم کارهایی که دوست دارم انجام دهم خیلی بیشتر از توان فردی من هستند و بدون استخدام نیروهای جدید بعید است کاری از پیش برود.

   باید اتاق دفتر را آکوستیک کنیم برای ضبط. ارزان‌ترین ماده‌ای که در دسترس است، فومی است که در کارتن‌های یخچال کار می‌شود. یک آشنا هم از همسایگان داریم که تولیدی این فوم را دارند و می‌توانم به صورت رول ۳۰ متری بخرم. ولی نمی‌دانم با ضخامت ۲ یا ۳ سانتی‌متری تهیه کنم که کار از محکم‌کاری عیب نکند و خرج اضافه هم درست نکرده باشم. ولی نصبش نباید آسان باشد. سقف تقریبا ۳ متر ارتفاع دارد و این فوم‌ها منعطف هستند و باید با پیچ و رول‌پلاک یا میخ نصب شوند. درست نمی‌دانم چه باید کرد.

   کانال پادکست دانشجویانه را هم شروع کردم. فعلا کانال در این آدرس فعال شده ولی محتوایی برای آن ضبط نکرده‌ام. از کلاس‌های طراحی پادکست که رفته‌ام به یاد دارم که باید برای پادکست یک ساختار طراحی کنم و بر اساس آن ضبط و پخش کنم. خوبی پادکست این است که معمولا بر مبنای یک هفته‌ای منتشر می‌شود و در نتیجه وقت دارم که خوب فکرهایم را یکی کنم و بعد بروم سراغ تولید. این هم آدرس کانال پادکستی من:

https://castbox.fm/ch/5653424

   اسباب‌کشی به دفتر جدید هنوز ادامه دارد و وسط کارهای دفتر رسیدگی به ویلا هم هست. با پسرجان عصر دیروز رفتیم و جوجه‌هایی که در حیاط خانه سروصدا می‌کردند را بردیم به ویلا. یک قفس چوبی کوچک هم در حیاط بود که آن را هم روی باربند ماشین بستیم و حرکت کردیم. ولی مشکلی که پیش آمد، گیر کردن این قفس در زیرگذر جاده بود. طنز ماجرا این بود که وقتی از زیرگذر رد شدم، جعبه گیر کرد و افتاد. فکر کردم حتما شکسته است. ولی وقتی بالای سرش رسیدم دیدم جعبه چوبی مستعملی که با یک لگد می‌شکند کاری‌اش نشده ولی باربند ماشین کنده شده و گوشه‌ای‌ از آن هم شکسته. یعنی ماشین وطنی از چوب کهنه هم ضعیف‌تر است؟ جل‌الخالق. هر چه بود به خیر گذشت و حالا حیاط خانه خلوت شده و این آخر هفته‌ای باید جارو و تی دست بگیرم و یک شستشوی حسابی راه‌بیندازم.

   تا امروز مشکل ایمیل سایت دانشجویانه حل نشده بود. نمی‌دانم شرکت میزبانی که انتخاب کرده‌ام واقعا چه مشکلی دارد که هی این ایمیل از کار می‌افتد و باز باید با پشتیبانی تماس بگیرم و از این بازی‌ها. الان هم که درست شده باز بخشی از آن مثل سابق کار نمی‌کند و تیکت زدن شده کاسبی هر روزهٔ من. عملا باید هر روز که می‌آیم دفتر کنترل کنم ببینم باز ایمیل از کار نیفتاده باشد. مصیبتی شده واقعا.

   برای غذای دانشجویی بعدی این هفته هنوز چیزی پست نکردم. در ذهنم سپرده بودم که لااقل هفته‌ای یک غذا معرفی کنم تا به تدریج منوی غذاهای دانشجویی کامل شوند. ولی اسباب‌کشی و داستان‌های سیستم آموزشی سایت و دفتر دستم را بستند.

   هر چه فکر می‌کنم حداقل یک نفر نیروی حضوری نیاز دارم. تجربه کارآفرینان بزرگ هم می‌گوید نباید همهٔ نیروها دورکاری باشند. چرا که فرهنگ سازمانی را جذب نمی‌کنند و فقط بخشی از کار را انجام می‌دهند. از آگهی استخدامی دانشجویانه که آبی گرم نشد. شاید بروم در سایت‌های دورکاری داخلی دنبال نیرو بگردم.

   سیستم برنامه‌ریزی ابداعی جدید هم نسبتا خوب از کار درآمده است. به راحتی یک فهرست از مهم‌ترین کارها دارم که باید انجام دهم. یکی از اصلاحیه‌های اولیه که به این سیستم زدم، تغییر تنها کار مهم به چند کار مهم بود. خب گاهی روزها فقط یک کار مهم در یک دسته‌بندی نیست و عملا باید چندین کار مهم صورت گیرد.

   چالش جدید من مقالاتی است که پست نکرده‌ام ولی در سایت حضور دارند. بدون دسته‌بندی و تنظیماتی که من می‌کنم. یعنی این‌ها از کجا آمده‌اند؟ بررسی بیشتر من نشان داد این مقالات با نام کاربری قدیمی ارسال شده‌اند که قبلا همکار دانشجویانه بود. خب رفتم پاکش کردم. امیدوارم داستان به همین‌جا ختم شود.

مقالات عجیب در سایت
مقالات عجیب در سایت

   پشتیبانی lمحصول ژاکت هنوز هم من را سرکار گذاشته است. بالاخره یک فهرست از به‌روزرسانی‌های مورد نیاز را برایم فرستاده ولی به جایی لینک داده که نام کاربری و کلمه عبورش را ندارم. همین‌قدر دقت را یک پشتیبان داشته باشد، دنیای ادمین‌های سایت گلستان می‌شود.

لینک دانلود بدون کلمه عبور ناگاتم
لینک دانلود بدون کلمه عبور ناگاتم

   جمعه‌ای از صبح زود زدم توی کار تمیزکاری. افتادم به جان حیاط و در حالی که پادکست گوش می‌کردم، سروسامانی دادم به وضعیت حیاط. خاک‌های گلدان و گلدان‌های خالی را مرتب کردم و کلی جارو زدم و در مجموع بهتر شد. بعد از صبحانه هم با خانواده راه‌افتادیم رفتیم ویلا و نهار سیب‌زمینی آتشی با گوجه‌فرنگی سرخ‌شده  خوردیم که واقعا جای شما خالی. با پسرجان چند فرغان هم پی استخر را گودتر کردیم به امید این که زودتر استخرمان را بسازیم.

   چند فرصت عجیب و جدید پیش آمده که امیدوارم به خوبی بهره‌برداری کنم. یکی پیشنهاد شگفت‌انگیز Coursera است که با یک یورو عضویت ویژه نامحدودش را بگیریم. در حالت عادی حدود ۳ میلیون تومان تمام می‌شود ولی حالا خیلی‌خیلی ارزان‌تر خواهد شد. دیگری هم مقداری پول دستم رسیده که حساب وریفای شده پی‌پال بگیرم و درآمد دلاری را شروع کنم. کاری که مطمئنم آموزش‌های بعدی‌اش برای دانشجوها هم خیلی جذاب خواهد بود.

اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Skip to content