داستان فریلنسری کار کردن هم داستانهای خودش را دارد. من هم به عنوان یک تازهکار در این مسیر دارم مرتبا مطالعه و تحقیق میکنم و در وبلاگ به اشتراک میگذارم. شاید اگر تجربهام زیاد شد یک دوره هم برایش ساختم.
فعلا چیزی که مسلم است این که سایتهای داخلی با مبالغ گزافی اکانت وریفای شده پیپال ارائه میکنند. بعضی از مدرسین در یوتیوب گفته بودند وریفای کردن اکانت پیپال به سادگی آب خوردن است و فقط یک شماره مجازی بگیرید حله. ولی داستان پیچیدهتر از این حرفها بود.
اول یک شماره Google voice آمریکا گرفتم. ۶۵۰ هزار تومانی هم خرج برداشت. فعال کردنش روی گوشی هنوز انجام نشده و مشکل آیپی آمریکایی داشتم. پس همان نسخه وبش قابل استفاده بود. در سایت Freelancer.com پذیرفته شد ولی در PayPal به عنوان شماره مجازی شناخته شد و شماره سیمکارت فیزیکی درخواست میکرد.
پس رفتم به سراغ سایتهای داخلی و یک شماره پیپال مجازی گرفتم. فعالسازی اولیه انجام شد و وارد شد و آدرس گرفت و گیر خاصی نداد تا این که گفت بیا ایمیلت را Verify کن. خب رفتم لینک را کلیک کردم و گفت خب خوش اومدی حالا دوباره کد میفرستم به شمارهات. اینجا بود که داستان شروع شد. یعنی شماره مجازی که ۱۸۴ هزار تومان برایش هزینه کرده بودم، یکبارمصرف بود و فاتحه. حالا هم حساب پیپال ول نمیکند و میگوید یالا به همین شماره یا تماس میگیرم یا پیامک میزنم یا در Whatsapp برایت کد را میفرستم. هیچ گزینه تغییر شماره هم لامصب نگذاشته و فقط باید اکانت دیگری ساخت. چون امکان تماس با پشتیبانی هم نیست و خلاصه پول پرید. آن آموزشهای یوتیوبی هم کشک. شاید هم PayPal زرنگتر بوده و تکرار را اضافه کرده که این شمارههای یکبار مصرف قابل استفاده نباشند.
برای آزمایش بعدی یک سیمکارت فیزیکی انگلستان از اپراتور Vodafen خریدم به سه میلیون و ۴۰۰ هزار ناقابل با هزینه ۵۰ هزار تومان پست پیشتاز. حالا منتظرم بیاید ببینم بدون دردسر میتوان با این شماره این پیپال امپریالیست را فعال کرد یا خیر؟ گرفتاری داریما توی این مملکت.
در این سیستمها کمی که اشتباه کنی داستان درست میکنند. صبح با آیپی غیر آمریکا رفتم سراغ شمارهٔ Google Voice و بلافاصله اخطار داد که شما داری کارهای مشکوکی میکنی و خلاصه پاشو بیا ببینم کی هستی. فورا صفحه را بستم تا فردا با آیپی آمریکا بروم سراغش. جنبه ندارند اصلا اینها.
امروز هوای مشهد بارانی است. چالش امروز من رفتن به چهارشنبهبازار و برگ کاهو جمع کردن است که خدا به خیر کند. آن هم با آن پارکینگ خاکی که ناقصالعقلانه درست شده و باید ماشین را بزنی کنار گاردریل و بعدش هم خدا به خیر کند. فعلا که پنجره دفتر را باز گذاشتم هوای تمیز بیاید تو.
دیروز رفتم ناقابل ۳۰ میلیون تومان پرداخت کردم به هیئت مدیره مجتمع که از سال آینده ماهی ۶ متر مکعب آب بیشتر سهمیه داشته باشم. هنوز استخر درست نشده این هزینهها را باید برای ویلا بکنم. خدا رحم کند به بعدش. کاش آن فناوری استحصال آب از رطوبت محیطی در مشهد هم خوب جواب میداد. اینقدر استرس نمیکشیدند ملت.
دخترجان هم به علاقمندان ریاضی پیوسته و میآید با هم ریاضی کار کنیم. دیروز یک مسئله جبری ساده برای آزمایش دادم حل کند و دادش درآمد که چقدر سخت است. خب عقبنشینی کردم به مسئلههای سادهتر. ظاهرا مسائل جبری از یک سن به پایین قابل درک نیست و باید ظرفیتهای ذهنی کودک رشد کافی کرده باشند.
امروز پادکست رشدینو یک ایدهٔ جالب برای خانواده به من داد. گفت گیمیفیکیشن را با ارزشگذاریهای جالب در خانواده میتوانید اجرا کنید. مثلا برای بچهها اهدافی تعیین کنید و بعد عناوین قهرمان و از این چیزها بدهید که حال کنند. معمولا بچهها با این ایدهها خوب هماهنگ میشوند. مشکل این است که اینقدر در دفتر درگیر دانشجویانه هستم که به خانه که میروم یادم نیست قرار بود چه کار کنم و هی یادم میرود.
خبر زرد هفته هم این که بالاخره من هم مثل ۹۶ درصد بازیکنان رایگان دنیا، بعد از چند ماه وقت گذاشتن، Clan دانشجویانه در Clash of Clans را به سطح ۲ رساندم. کاسبی سختی است که با صبوری ذرهذره پیشرفت کنی و پول به این سیستم ندهی. البته فعلا که اینقدر سخت گرفته که پول بخواهی بدهی هم خودش میگوید داداش شما مجاز به پرداخت نیستی برو پی کارت.
فکر کنم کمی هوش مصنوعی جدید رشد کند، تولید محتوای من هم از بنبست دربیاید. امروز متوجه شدم یک استارتاپ جدید به نام Pika از ایدههای شما فیلم میسازد. به همین قشنگی. فعلا که در لیست انتظارش ثبتنام کردم ببینم آخرش چقدر رایگان میشود از این ایده استفاده کرد.
دیشب جستجویی در توییتر زدم ببینم ملت در مورد فریلنسینگ خارجی چی گفتند که اوضاع خرابتر از چیزی بود که حدس میزدم. میگفتند بسیاری از هندیها و پاکستانیها در این سایتها حضور دارند و قیمتهایی به شدت ارزان برای کارهای تخصصی میدهند که اصلا امکان رقابت ندارد. تازه با دلار نسبتا گران ما باز هم این کارها مقرونبهصرفه نیستند. تنها نکتهای که توجهم را جلب کرد نظر یک نفر بود که در مورد کارهایی که زبان فارسی ملاک باشد، هنوز بازار خوب است. گر چه یافتن این نوع پروژهها هم آسان نیست. بدتر این که یک فریلنسر تازهکار باید با کلی فریلنسر رتبه بالا رقابت کند که کار را سختتر هم میکند.