از دیروز در حال مشاوره با امیرحسین ثقة الاسلامی موسس رشدینو هستم. خدا خیرش بدهد که با حوصله مشورت داد. گر چه خلاصه و مختصر بود ولی نکات مهمی را برایم روشن کرد. تشخیص‌اش این بود که من این کاره نیستم و گفت شما برو توی یک تیم کار کن و این پروژه یا رها کن یا بگذار برای آخر هفته‌ها. نمی‌توانی از این مسیر پول دربیاوری. ایرادات جدی هم از سایت دانشجویانه گرفت که دمش گرم. در مجموع شوک بزرگی برای من بود ولی نکات ارزشمندی یاد گرفتم. فکر کنم اینقدر بد پروژه را توضیح دادم که این طوری شد. بگذریم باید نقد را جدی گرفت. فعلا یک تغییر مهم در سایت دادم. عکس خودم را از صفحه اول برداشتم و متنی که کنارش بود را عوض کردم. به نظرم راه درازی دارم تا به نقطه مناسبی برسم.

   دیشب سریال Ted Lasso را با خانواده نگاه کردیم و حسابی خندیدیم. از پیشنهادات همین جناب ثقة‌الاسلامی در پادکست رشدینو بود. به خاطر اسمش شاید اگر سال‌ها هم در شبکه خانگی می‌گشتیم به سراغش نمی‌رفتیم. دو قسمت اول که طوفانی و بامزه بودند. تا بعد چه شود. نکتهٔ اساسی در این دو قسمت روحیهٔ مربی بود.

   امروز کلا رفتم توی فاز بازاندیشی نونگرانه. بنا به مشاوره جدیدی که گرفته بودم، لازم است تغییرات جدی هم بدهم. به نظرم آمد باید روی سیستم‌سازی کارم خیلی تمرکز کنم. کاری که سال‌ها است فقط در ذهن انجامش داده‌ام. امروز که اجارهٔ ۱۰ میلیون تومانی بابت دو ماه دفتر را پرداخت می‌کردم، به خودم گفتم بجنب و الا همهٔ این اجاره‌ها فقط از جیب می‌رود و برنمی‌گردد.

   یکی دو روز سرما خورده بودم و نامیزان بودم و امروز تقریبا خوبم. اتفاق خوب دیگر این که پسرجان منظم می‌آید و با او ریاضی کار می‌کنم. بالاخره دوزاری‌اش دارد می‌افتد که ریاضی را چطور باید بخواند. در حل مسائل جبری مشکل دارد که دارد خیلی بهتر می‌شود. فکر نمی‌کردم تنها با دقیق نوشتن مدل مسئله اینقدر نتایج‌اش بهتر شوند. یعنی تصورم این بود که این کارها را درست انجام می‌دهد و فرمول‌ها یادش نمی‌مانند.

   دیروز قفس مدرن مرغ و بلدرچین سفارش دادم. با این قفس‌ها امیدوارم دیگر نگران خورده شدن تخم‌مرغ‌ها توسط این جانوران دوپا نباشم. در کل افتاده‌ام روی بازنگری در همه‌چیز. یکی هم مدیریت این حضرات در ویلا است که دارد خیلی وقت و انرژی می‌گیرد و باید ساماندهی درستی صورت بگیرد.