راز بزرگی وجود دارد که باید همین حالا بدانید: تجربه نشان میدهد رشته خوب، رشتهای است که شما به آن علاقه و در آن استعداد دارید و نه رشتهای که والدین میپسندند یا رتبه شما به آن میرسد یا میگویند پولساز است و ظاهرا پرستیژ خوب و آینده روشن دارد. در نهایت هم فقط خود شما هستید که باید جور تحصیل و کار کردن بر مبنای آن رشته را به دوش بکشید. این قضیه هم در ورود به دانشگاه و هم در ادامه تحصیل واقعیت دارد. اما زندگی بازیهایی دارد که همیشه در این پیشبینیها نمیگنجد.

بگذارید مثالی بزنم. وقتی دانشگاه قبول شدم رشته مهندسی کامپیوتر یک رشته بسیار پرطرفدار و جدید بود. من هم این رشته را انتخاب کردم و مورد تشویق اطرافیان واقع شدم. ولی وقتی دانشگاه را تمام کردم، مهندسی کامپیوتر از ردیفهای استخدامی دولتی حذف شده بود. خدا را شکر میکنم که این رشته را دوست داشتم و توانستم چند سال بعد از فارغالتحصیلی با کارآفرینی بر اساس آموختههای دانشگاهی، گلیم خودم را از آب بیرون بکشم و اگر نه شاید هنوز هم بدنبال فرصت استخدام بودم!

اول تحقیق کن
در مورد رشتهها تحقیق کنید. در هر رشته احتمال موفقیت مساوی است با عزم شما برای پیشرفت در آن رشته و نه چیز دیگر. زیرا محبوبیت از نگاه دیگران تعبیر میشود و میتواند آینده شما را خراب کند. فکر میکنید یک پزشک فوق تخصص افسرده بهتر است یا یک منشی شاد و مثبت؟ انتخاب رشتهای که دوست ندارید میتواند به راحتی آینده و آرامش شما را به هم بریزد.

اگر انتخاب رشته را قبلا انجام دادید و از رشتهای که قبول شدهاید، راضی نیستید، لازم نیست از دانشگاه انصراف دهید و از نو شروع کنید. بلکه مقطع فعلی را تمام کنید و برای مقطع تحصیلی بعدی در رشته مورد علاقه خود اقدام کنید. بدین ترتیب در ۲ رشته اطلاعات دارید که امروزه یک ارزش کاربردی است و عمر عزیز را هم برای دنده عقب و برگشت به اول خط هدر نمیدهید. تأکید میکنم این توصیهٔ مهمی است.

چند سال پیش به دانشجویی بسیار فعال و پرانرژی در این زمینه مشاوره دادم. او به توصیهها توجه نکرد و بدنبال تغییر رشته رفت. اما سال بعد در رشته و شهر دلخواهش قبول نشد و ناچار شد پشیمان و نالان به دانشگاه برگردد و مدرک رشتهٔ اولش را بگیرد. ولی با کلی عقبافتادگی و حسرت! این توصیه را جدی بگیرید. این تجربهای است که اصلا به امتحانش نمیارزد!

پس از آنکه رشته را انتخاب کردید و وارد دانشگاه شدید، یکی از بدترین جملات برای خراب کردن روحیه این افسانه تکراری است که این رشته آینده ندارد! معتقدم رشتهٔ بدون آینده وجود ندارد. بلکه آدم بدون آینده وجود دارد! اگر فعالیت نکنید و سرخورده و مایوس باشید به هیچ جا نخواهید رسید. اما هدفمند و انگیزهمند بودن باعث میشود رشته شما آینده پیدا کند.

بگذارید مثالی بزنم. آقای الف در یک رشته که به قول همه بدون آینده است در حال تحصیل است. این رشته استخدامی ندارد و ظاهرا هیچ شغل درست و درمانی هم با آن نمیتوان دست و پا کرد. خب آقای الف هم ناامیدانه درسش را تمام میکند و میرود راننده تاکسی میشود یا یک سوپر یا شغل معمولی دیگر اختیار میکند. او یک شکست خورده است.
اما آقای ب که در همان رشته تحصیل کرده آینده متفاوتی دارد. او ادامه تحصیل داده و در مقطع ارشد یک رشته جدید را انتخاب میکند. درسش را میخواند و بدنبال فرصتهای شغلی است. در فاصله چند سال شغل مناسبش را پیدا میکند و موفق میشود از دام بیکاری رهایی یابد.
جالبتر از همه آقای ج است. او تمایلی به تحصیل در این رشته ندارد اما از ابتدای تحصیل میداند نمیخواهد در جا بزند. پس بدنبال فرصتهای شغلی است. با کارهایی مثل تدریس و سخنرانی درآمدزایی را شروع میکند و قبل از فارغالتحصیلی یک رزومه خوب برای خودش دست و پا کرده است. حالا چه ادامه تحصیل بدهد و چه ندهد یک شغل مناسب دارد و میتواند با درآمد فعلی برای آینده بهتر برنامهریزی کند.
اما شخص شگفتانگیز فهرست ما آقای د است. او از ابتدا به فکر آینده بوده است. پس از ترم اول زبانش را تقویت میکند، کامپیوتر یاد میگیرد، با اساتید ارتباط برقرار میکند و در جاهای مختلف تجربهٔ کاری کسب میکند. او به تدریج استعداد و علاقه شغلی خود را کشف میکند و در کنار درسش در آن زمینه با مطالعه و کار متخصص میشود. بعد از فارغالتحصیلی او عملا نیازی به جستجوی کار ندارد. کار برای چنین افرادی از پیش آماده است!

خوب کمی طولانی شد ولی دیدید که راهکارهای مختلفی هست و فقط رشته نیست که حرف میزند. در واقع این شما هستید که ارزش رشته تحصیلی خود را مشخص میکنید. اگر به روش افراد موفق عمل کنید قطعا موفقیت بیشتری دارید و اگر روش شکستخوردهها را دنبال کنید، آیندهٔ شما کاملا قابل پیشبینی است.

محتوای این مقاله برگرفته از کتاب «رازهای تبدیل کرم خاکی به اژدها» است. میتوانید با کلیک بر روی لینک زیر آن را خریداری کنید.