معرفی کتاب «ای کاش وقتی بیست ساله بودم می‌دانستم» مقاله

کتاب «ای کاش وقتی بیست ساله بودم می‌دانستم» اثر «تینا سیلیگ» کتابی است که هر دانشجویی باید آن را بخواند. کتابی که تفکر خلاق و متفاوتی که یک دانشجو باید داشته باشد را به خوبی آموزش می‌دهد.

   مهم‌ترین نکته‌ای که در این کتاب با آن روبرو می‌شوید، مثال‌های عملی است که یک مدرس حرفه‌ای به شما نشان می‌دهد. مثال‌هایی که به خوبی عملی بودن ایده‌های کتاب را به نمایش می‌گذارند. مثال‌هایی که ذهن شما را کاملا تحریک می‌کنند تا متفاوت فکر کنید و در جنگل مشکلات و چالش‌ها به دنبال راه‌حل‌های جدید و خلاقانه بگردید.

   این کتاب آموزش خلاقیت نیست. بلکه راهکارهایی برای متفاوت فکر کردن و ممکن بودن پیدا کردن راه‌حل‌های جذابی در شرایط دشوار و ظاهرا ناممکن را نشان می‌دهد. با دنبال کردن ایده‌های این کتاب می‌توانید مسیرهای متفاوتی را در زندگی دنبال کنید و به خوبی با چالش‌هایی که مرتبا از راه می‌رسند، روبرو شوید.

   کتاب مباحث متنوعی را مطرح می‌کند. از چالش‌های کارآفرینی گرفته تا راهکارهای ارتباطی متفاوت برای موفقیت در کمک گرفتن از دیگران. همچنین طراحی مسیر شغلی با استفاده از ایده‌های این کتاب بسیار آسان‌تر از چیزی به نظر می‌رسد که اکثر افراد فکر می‌کنند.

   کتاب به صورت مجموعه پیچیده‌ای از اتفاقات و تجربیات نویسنده تدوین شده است. به این ترتیب با خواندن کتاب گویی در خاطرات ارزشمند و متفاوت او سیر می‌کنید و چیزهایی یاد می‌گیرید که گویی خودتان تجربه کرده‌اید.

ای کاش وقتی بیست ساله بودم می‌دانستم
ای کاش وقتی بیست ساله بودم می‌دانستم

چرا باید دانشجویان این کتاب را بخوانند؟

دانشجویان با خواندن این کتاب که نثری شیرین و روان دارد، یاد می‌گیرند متفاوت فکر کنند، هوشمند عمل کنند و از راهکارهای مرسوم فراتر بروند و روش‌های خود را ابداع کنند. هنر نویسنده این است که به جای هل دادن دانشجویان به ریسک‌های غیرعادی و تست کردن تجربیات محیرالعقول، آن‌ها را به روش‌هایی مجهز می‌کند که آزمون خود را پس داده‌اند. زیرا او خود معلم است و همهٔ این روش‌ها را سال‌ها با دانشجویان مختلف تمرین کرده است.

   از سویی نویسنده گفته‌های خود را با چاشنی نتایج تحقیقات گسترده تکمیل کرده تا طعم خوش خواندن کتابی علمی-تجربی را به خواننده بچشاند. طعمی که با خواندن کتاب می‌تواند تا مدت‌ها زیر زبان شما باقی بماند.

ترس از شکست را کنار بگذارید

این از مهم‌ترین پیام‌های کتاب است. از شکست خوردن، اشتباه کردن، پذیرفته نشدن و امثال آن نترسید. مسیر شغلی خود را با تجربه کردن این احساسات خواهید یافت. این آسان نخواهد بود که بخواهید بدون شکست موفق شوید. زیرا به طور عادی شکست‌های بسیاری در مسیر یادگیری منتظر ما هستند. این کتاب به خوبی به ما می‌گوید ترس از شکست را کنار بگذاریم و بیشتر و بیشتر تجربه کنیم.

کلیشه‌ها را رها کنید

کلیشه‌های بسیاری در دانشگاه‌ها رسوب کرده‌اند. مثل این که فلان کارها برای دخترها مناسب نیست. این کلیشه‌ها باعث شده‌اند که دانشجویانی که طرز فکر صحیح را یاد نگرفته‌اند، از این قوانین تبعیت کنند و از بسیاری از فرصت‌هایی که می‌تواند موفقیت‌های هیجان‌انگیزی برای آن‌ها به دنبال داشته باشد، پرهیز کنند. نویسنده به خوبی راهکارهای جالبی برای فرار از کلیشه‌های قدیمی جا افتاده در دانشگاه‌ها پیشنهاد می‌کند.

قانون تلاش بیشتر برای شانس بیشتر

حتما شما هم قبول دارید که کسانی که بیشتر تلاش کنند، بیشتر شکست می‌خورند. ولی بیشتر شانس می‌آورند تا به موفقیت عالی دست پیدا کنند. این از مفاهیم متناقض‌نمایی است که زندگی در برابر ما قرار می‌دهد. نویسنده در این کتاب به خوبی و با بیانی کاملا روشن نشان می‌دهد که این قانون کاملا درست است.

اکوسیستم همکاری و رشد

یکی از نکاتی که در مورد این کتاب خیلی دوست داشتم، تشریح فرصت‌هایی بود که با دنبال کردن روحیه همکاری و رشد همراه با همدیگر در اکوسیستم‌های استارتاپی قدرتمند دنیا پدیدار می‌شوند. وقتی همه به هم کمک کنیم، به خوبی با هم رشد می‌کنیم و می‌توانیم مسیرهای دشوار را راحت‌تر طی کنیم. واقعیتی که با رشد کردن مفهوم کار گروهی در دنیا به خوبی جا افتاده است و دیگر ثابت شده است که رشد انفرادی بیشتر یک توهم است و در اکثریت موارد کمکی به پیشرفت ما نمی‌کند.

خب دیگر بس است

همیشه تلاش می‌کنم معرفی کتاب را طوری بنویسم که لذت خواندن کتاب را از بین نبرد. تا اینجا هم تلاشم را کردم تا همه‌چیز را بدون لو دادن محتوای اصلی کتاب مطرح کنم. حالا نوبت شما است که به سراغ کتاب بروید و با خواندن آن قدمی جدید برای یادگیری خود بردارید.

مقالات بیشتر برای شما:

اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Skip to content