فلسفه دانش عمیقی است. کمی هم سخت است و با این که در سالهای اخیر علاقمندان فلسفه در ایران رو به افزایش گذاشته ولی بدنهٔ جامعه به ویژه دانشجویان زیاد با آن دمخور نیستند. برای بسیاری از افراد فلسفه مثل ریاضی زیادی محض است و کاربرد جدی در زندگی روزمره ندارد. پس رهایش میکنند و میروند در کلاسهای دیگر ثبتنام میکنند.
اما واقعیت این است که فلسفه بسیار بیشتر از آن که فکرش را بکنید با زندگی روزمره ما درهم تنیده است و کاملا لازم است حداقل مقدمات آن را به خوبی بدانیم تا در تصمیمات سرنوشتساز غافلگیر نشویم.

مگر فلسفه چیست؟
فلسفه بنا به قدیمیترین تعریف خود که به یونان باستان برمیگردد، مطالعهٔ پرسشهای عمومی و اساسی است. مواردی مثل مانند پرسشهای مربوط به عقل، وجودی، دانش، ارزشها، ذهن و زبان در این زمینه قرار میگیرد. فیثاغورث را اولین کسی میدانند که نام این دانش را مطرح کرد. اما در گذر زمان این دانش تغییرات بسیاری را تجربه کرده است.
در حال حاضر، متافیزیک (ماهیت اساسی هستی و واقعیت)، معرفتشناسی (بررسی ماهیت دانش و باور)، فلسفهٔ اخلاق (بررسی ارزش.هی اخلاقی)، و منطق (قواعد استنتاج عقلانی) زیرشاخههای اصلی فلسفه را تشکیل میدهند. همچنین زیرشاخههای تخصصیتری مثل فلسفه علم، فلسفه سیاسی، فلسفه زبان، زیباییشناسی و فلسفه ذهن در گذر زمان ایجاد شدهاند.
فلسفهٔ شخصی
شاید دقت کرده باشید که هر کسی برای خودش افکار مجزایی دارد. بعضی از افراد خیلی در اندیشه هستند و بعضی کم فکر میکنند. اما از آنجا که ما هر روزه بیش از ۲۴۰۰ تصمیم کوچک و بزرگ میگیریم، به طور طبیعی فلسفه شخصی خاص خود را داریم. یعنی در گذر زمان به یک روال اندیشه و تفکر دست پیدا میکنیم. یک جهانبینی شخصی را میسازیم و بر اساس آن فکر میکنیم.
اهمیت فلسفهٔ شخصی خیلی زیاد است. انسانها با این فلسفه دنیای پیرامون خود را میسازند و به سمت سازگاری با نظرات شخصی خود پیش میبرند. برای مثال یک سرمایهدار با فلسفهای که در آن خوشبختی چیزی همراه با پول است دنیای خود را میسازد. ولی یک هنرمند در فلسفهٔ شخصی خودش به دنبال زیباییآفرینی و ایجاد مفاهیم عمیق در دنیای پیرامون است.
ارزش فلسفهٔ شخصی
در حقیقت فلسفهٔ شخصی در کل زندگی ما نقش دارد و حتی بر سلسلهاعصاب ما تأثیرگذار است. برای مثال اگر به یک هنرمند بگوییم موزهٔ لوور آتش گرفته و آثار آن نابود شده است ممکن است به شدت دچار ناراحتی و عصبانیت شود. ولی این خبر برای یک پرستار کودک ممکن است تنها تأسفی زودگذر را به همراه داشته باشد. زیرا آنها در فلسفهٔ شخصی خود برای چیزهایی اهمیت قائل هستند که در گذر زمان در ذهن خود شکل دادهاند.
مطالعات نشان میدهد که انسانها احساسات خود را کاملا بر اساس فلسفهٔ شخصی خود بروز میدهند. برای مثال خبر آتشسوزی در جنگل برای یک کشاورز خبری بد ولی برای پیمانکار راهسازی میتواند خبری خوب باشد. بالا رفتن نرخ خودکشی برای یک مددکار اجتماعی خبری بد ولی برای یک اسلحهساز خبری عالی است. بالا رفتن آمار کتابخوانی برای اهل علم خبری خوب ولی برای بسیاری از سیاستمداران خبری بد است. از این دست میتوانم صدها مثال مختلف بزنم.
جالب است که همهٔ ما فلسفهٔ شخصی داریم ولی از آن آگاه نیستیم. در واقع متوجه نیستیم که در طی سالهای عمر خود به الگوهای اندیشه شخصی رسیدهایم و بر اساس آن دنیا را میبینیم و اطرافیان را قضاوت میکنیم. در حقیقت هر تصمیم کوچک و بزرگ را ناخواسته بر اساس فلسفهٔ شخصی میگیریم و بصیرتی که در پرتو فلسفهٔ شخصی داریم ما را هدایت میکند.
شناخت فلسفهٔ شخصی
یکی از کارهای دشوار این است که فلسفهٔ شخصی خود را شناسایی کنیم. علت این دشواری در پیچیده بودن و متنوع بودن مفاهیمی است که آن را شکل میدهند. در واقع فلسفهٔ شخصی علاوه بر اطلاعات انتزاعی بر اساس تجربیات و رویدادها شکل میگیرد.
برای مثال کسی که همیشه در کوهستان زندگی کرده است نمیتواند برای زندگی در بیابان به درستی تصمیم بگیرد. زندگی در کوهستان ارزشها و اندیشههای خاص خود و زندگی در بیابان هم تفکر خاص خود را در انسانها پرورش میدهد. این واقعیت را به خوبی میتوان در اندیشهها و تفکرات مردم نواحی جغرافیایی مختلف مشاهده کرد. مثال آشنای دیگر عشق است که هر کسی در مورد آن تفکری خاص دارد. کسانی که شکست عشقی خوردهاند به شکلی متفاوت از کسانی که در اولین عشق به مراد دل رسیدهاند، فکر میکنند.
برای شناخت فلسفهٔ شخصی خود باید هر روز کمی فکر کنیم. به این که چه ارزشهایی در ذهن داریم و چه چیزهایی برای ما مهم هستند. زیرا زیرساختهای تصمیمگیری که فلسفهٔ شخصی ما را شکل دادهاند، همیشه برای ما واضح نیستند. در واقع در گذر زمان است که میتوانیم به روشنی بفهمیم دقیقا چگونه فکر میکنیم و چه اندیشههای ناخودآگاهی در ضمیر ما نهفته هستند.
زیاد مطالعه کنید
مطالعه کمک بسیاری به شکل دادن فلسفهٔ شخصی میکند. اگر به فلسفه علاقمند نیستید، میتوانید با کتابهایی ساده مثل «دنیای صوفی» شروع کنید که بیشتر به یک رمان شبیه است تا یک کتاب فلسفی و به راحتی میتوانید تا انتها آن را بخوانید.
به طور کلی هر چه یاد بگیرید به توسعهٔ اندیشه و تقویت فلسفهٔ شخصی شما کمک میکند. در این زمینه تجربیات هم نقش پررنگی دارند به ویژه اگر با افراد صاحب تجربه معاشرت کنید و از دانش آنها بهرهمند شوید بهتر میتوانید افکار خود را سازماندهی کنید. گاهی یک جملهٔ پرمغز از یک صاحب اندیشه میتواند فرسنگها افکار شما را جابجا کند.
نتیجهگیری
فلسفهٔ زندگی نقش مهم در تصمیمات ما دارد. برای شناسایی و تقویت آن باید بیشتر فکر کنیم، مطالعه و یادگیری در درازمدت را ادامه دهیم و از تجربیات افراد برجسته استفاده کنیم.
این مسیری برای تمام عمر است و همیشه باید نسبت به آن حساسیت و دقت نظر داشته باشیم.
