فریلنسری و خانه‌تکانی عید و ماه رمضان

   من آدم خسیسی نیستم ولی این دفعه که دخترجان طلا آورد به صغیر و کبیر دارم شیرینی می‌دهم. خب البته ۲ مدال طلا در اولین تلاش در سطح کشوری هم ارزشش را دارد. با دخترجان قرار گذاشتم در ماه رمضان کمکم کند فرم جین تای‌چی را تمام کنم. فعلا که ۴ روز گذشته و به سمت تمرین هم نرفته‌ام که علتش مشخص است: عقب ماندن از کارها به علت مسابقات تهران.

   تازه الان که شروع به نوشتن این مطلب کردم، همه مقالات فریلنسری را که قبول کرده بودم ارسال کردم. دیروز و امروز بعد از سحر نخوابیدم تا مقالات تمام شوند. حالا که مقالات به زمان‌بندی نرمال رسیدند، حس کوه‌نوردی را دارم که یک قله سخت را فتح کرده است. خیلی عقب افتاده بودم و جبران کردنش هم طول کشید.

   دیروز آمدیم کار خیر کنیم، خدا به داد رسید. با همسایگان رفتیم برای ساختمان چمن مصنوعی بخریم. خب پراید مدل ۱۳۸۴ من هم حکم وانت پیدا کرده با آن رفتیم. تا انتخاب کردیم و چانه زدیم و خرید نهایی شد، ماشین جوش آورد. چون باتری‌اش ضعیف شده بود روشن گذاشته بودم که کمی شارژ بگیرد. کاپوت را که باز کردیم مشخص شد رادیات ترکیده و علتش هم از کار افتادن پروانه خنک کننده بوده. یکی از همسایگان گفت بفرما آقای محمدی آمدی کار خیر کنی کباب شدی. من که بنا به تجربه مشکلی با قضیه نداشتم و خونسرد برگشتیم به خانه. یک بار هم وسط راه ایستادیم که رادیات شکسته را پرآب کنیم.

   به خاطر مقالات تصمیم گرفتم برگردم خانه و تعمیر کردن ماشین را بگذارم برای بعد. ولی همسایگان لطف کردند و دست به آچار شدند و ماشین را راه‌انداختند. یکی از همسایگان پسرش را فرستاد قطعه بخرد و رادیات و پروانه نو گذاشتیم و ضد یخ ریختیم و همه چیز شد بهتر از قبلش. الان هم صدای موتور کم شده و هم سریع‌تر از سابق خنک می‌کند. گویی صدای ناهنجار موتور تا حدی مال پروانه خنک کننده بوده. تازه کار به اینجا ختم نشد و قفل صندوق عقب را هم که مشکل داشت با یک آچار فرانسه درست کردند. این بود که به آن همسایه عزیز گفتم ببین کار خیر این طوریه. اگه با شما نیامده بودم تو جاده این طوری می‌شد اصلا بلد نبودم این کارها را انجام بدهم که سری به تأیید تکان داد.

   در این گیر و دار فعالیت‌های ورزشی و جبران مافات، جوجه‌های به دنیا آمده هم یک مشکل داشتند. جوجه‌ای که لنگ متولد شده و سعی می‌کنم زنده نگهش دارم خیلی سروصدا می‌کند. به حدی که گاهی سرسام‌آور می‌شود. جوجه‌های آرام را در دفتر نگهداری می‌کنم ولی آن یکی را برگرداندم به خانه.

   ماجرای تلخ و زرد جدید هم دعوا در Clash of Clan بود. یکی از اعضا که به رتبه قائم مقام ارتقا پیدا کرده بود با زبان تندش یک عضو بسیار فعال که سه اکانت حرفه‌ای داشت را فراری داد و باز با زخم زبان در گروه دعوا درست کرد و این بار خودش ول کرد و رفت. من هم ابراز خوشحالی کردم که رفت و باز یکی دو عضو دیگر گروه سروصدا کردند و رفتند. کلی هم ناسزا در چت نوشتند. ظاهرا آن اکانت‌ها هم متعلق به خودش بودند. تجربه جالبی کسب شد که افراد بددهان را در گروه نگه ندارم.

   برنامه کارآفرینی سامان فائق هم به مرحله شروع کار دارد می‌رسد. ابتدا یک سری آموزش‌های بازاریابی دادند. بعد توضیح دادند که چه نوع کارهایی ممکن است و فعلا پلان بازاریابی املاک قبرس را دارند فعال می‌کنند. خب برویم جلو ببینیم چه خواهد شد.

   پسرجان با کلی خواهش و التماس مینی کیس دفتر را گرفت. نمی‌خواستم همین جوری بدهم چون علاقه شدیدش به بازی باعث می‌شود از همه کارها بزند و بچسبد به بازی. فعلا نشستیم یک مسیر پیشرفت (Roadmap) سه ماهه برایش نوشتیم. فعلا زیاد سخت نگرفتم و مطالعات درسی و ورزش و یادگیری ویرایش ویدیو را در برنامه گنجاندم. قرار شد آزمایشی تا ابتدای تابستان با این برنامه پیش برود تا بعد ببینیم چه باید بکنیم.

   نخوابیدن بعد از سحر تجربه خوبی بود. سال گذشته هم بود ولی امسال انگار بهتر دارد جواب می‌دهد. تا ظهر می‌توانم حجم کار فکری مناسبی انجام بدهم و بعد بروم سراغ خانواده و ویلا و خستگی روزه‌داری را این طوری تحمل کنم. کلی کار در ویلا مانده که باید انجام بدهم. خانه تکانی عید هم درست و حسابی انجام نشده ولی به خانواده گفتم سخت نگیرید. اصلا این برنامه که آخر سالی خودمان را له کنیم برای خانه‌تکانی چیز چرندی است.

   خب راه‌حل من چیست؟ این که با یک برنامه ساده در طی سال خانه‌تکانی‌های مهم مثل شستن فرش‌ها و پرده‌ها، گردگیری‌های اساسی و غیره را انجام دهیم و کاری برای شب عید باقی نگذاریم. ستمی است دم عیدی ما ایرانی‌ها برای خودمان درست می‌کنیم.

   یادم افتاد ماه رمضان شده و مقاله ابتدای این ماه را منتشر نکردم. گر چه امسال بیشتر ماه رمضان به عید خورده و عملا دانشجویان خوابگاهی هم به شهر و دیار خودشان برگشتند. ولی خب تنها مقاله‌ای است که هر سال بازنشر پیدا می‌کنه امیدوارم برای دانشجویان مفید باشه.

   خب بروم سراغ تکمیل برنامه‌ریزی‌ها. احساس خیلی خوبی دارم و امیدوارم سال جدید که قطعا سال سختی پر از تحریم و قطعنامه و جنگ و کشتار و گرانی و مصیبت است، با حداقل آسیب بگذرد. الهی آمین!

پست‌های دیگر وبلاگ:

پوست‌اندازی خرچنگ

بنایی و برنامه‌نویسی

در روزهایی که درگیر ساخت‌وساز شده‌ام، کار با هوش مصنوعی دارد دوباره من را به سمت برنامه‌نویسی می‌برد. چون بعضی کارها را نمی‌توان به مدل‌های زبانی سپرد

ادامه مطلب »
بیل را هم رنگ اپوکسی زدم

رنگ اپوکسی و پرورش کرم

در گیرودار سروکله زدن با هوش مصنوعی، یک تجربهٔ موفق با رنگ اپوکسی حالم را بهتر کرد. آشنا شدن با پروژهٔ پرورش کرم هم جالب و متفاوت بود. شاید رفتم سراغ پرورش کرم…

ادامه مطلب »
بچه‌ماهی کپور در آکواریوم

سروکله زدن با ChatGPT

فکر نمی‌کردم توجیه کردن هوش مصنوعی مولد برای ویراستاری متن دوزبانه فارسی-انگلیسی اینقدر دنگ و فنگ داشته باشد

ادامه مطلب »
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Skip to content