این روزها پیدا کردن اساتید مسلط و باسابقهای که درد تدریس داشته باشند، هر روز سختتر میشود. سیستم دانشگاهی بر اساس گزینش عمل میکند و پس از آن تنها رعایت کردن یک سری بخشنامهها و دستورالعملهای ارجاعی از دانشگاه به اساتید کافی است و عملا کسی کاری ندارد که شما اصولا بلدید درس بدهید یا خیر. در هنگام گزینش هیچ آزمون روش تدریس از متقاضی گرفته نمیشود و تنها به داشتن مدرک دکتری (برخی موارد کارشناسی ارشد و حتی کارشناسی) و نداشتن سوء سابقه و برخی امتیازات فرعی توجه میشود. حتی به اخلاق فردی اساتید هم زیاد توجه نمیشود و در عمل میبینیم که همه چیز به سمت هرج و مرج پیش میرود.
از دبستان تا دانشگاه بارها سر کلاسهایی نشستیم که استادی ناآشنا به مباحث یا با فن بیان بسیار ضعیف آن را اداره میکرد. کلاسهایی که حاصلش جنگ اعصاب در کلاس و در آخر ترم هم پشیمانی بود. یا نمره نمیدادند یا با منت و التماس دانشجو را پاس میکردند. اساتیدی که از روی جزوه درس میدادند و اگر جزوهشان را میدزدیدیم آن ترم همه درس را پاس میکردند. اساتیدی که حتی در هفته زحمت یک سطر مطالعه به خود نمیدادند و طوطیوار یک سرفصل تکراری را سالها تدریس میکردند.
در سالهای اخیر این وضعیت بدتر شد. زیرا با آمدن فناوریهای ارائه مطلب از قبیل پاورپوینت و پروژکتور، تخته هوشمند، مدرسه مجازی، وبینار و غیره هر روز کپیکردن محتوای درسی آسانتر و در نتیجه فرصت سوء استفاده از ضعفهای نظام آموزشی بیشتر شده است. حالا دیگر دانشجویان هم به طور گسترده به کپیکاری روی آوردهاند و در عمل آبی از این کلاسها گرم نمیشود.
وقتی قطعه فیلمی از تدریس دکتر صادق زیباکلام را در اینستاگرام دیدم تعجب کردم. به دانشجویانش میگفت تازه شما دانشجوی دانشگاه تهران هستید و کلی زحمت کشیدید تا اینجا بیایید. دکتر ناامیدانه سعی داشت این تفکر را که دانشجو باید اطلاعات داشته باشد، توضیح دهد. اما معلوم بود که با گوشهای ناشنوا روبرو است. دانشجویان سادهترین سوالات را نمیدانستند و قدرت تحلیل که مشخص است: صفر.
مشکل از جایی شروع شد که هر دکتری را به جای استاد نشاندیم. در واقع دکتر بودن ارتباط خاصی با توانایی استاد بودن ندارد. استاد بودن مقامی است بسیار بالاتر از گرفتن مدرک دکتری. مدرک دکتری را میشود با تقلب یا جعل بدست آورد. اما استاد شدن چیزی نیست که قابل خرید و فروش باشد. استاد کسی است که در دانشجو شوق یادگیری را برانگیزد. کاری که در کشور ما به شوخی گرفته شده و از مقاطع ابتدایی با چالش کلاسهای بیروح و معلمنماها و استادنماها روبرو هستیم. آدمهایی که انرژی شما را تخلیه میکنند و در حقیقت کمکی به توسعه فرهنگ و اندیشه در جامعه نمیکنند.
به قول دکتر نعمت الله فاضلی برخی از این دکترنماهایی که در دانشگاه سمت استادی گرفتهاند، در واقع باید ماستبند میشدند. زمانه طوری چرخیده که آنها وارد دانشگاه شدهاند و در عمل در حال کاسبی هستند. دلسوزی برای دانشجو ندارند و نگرانی برای کنشگری و اندیشهورزی دانشجو که اختیار دارید، اصلا در وجودشان پیدا نمیشود.
برخی از این استادنماها تنها به دنبال طرحهای پژوهشی، کارانهها و مبالغ پرداختی مختلفی هستند که بابت پژوهشنمایی به آنها داده میشود. در واقع کار را دانشجویان انجام میدهند و این اساتید آن را به نام خود تحویل میدهند. کتابهایی که چاپ میکنند نیز از همین روال تبعیت میکند. حتی مواردی از ثبت اختراع توسط اساتید وجود دارد که مطالعات و ساخت آن را نیز دانشجویان به انجام رساندهاند. نوشتن نام اساتید در مقالات و ارائه به کنفرانسهای داخلی و خارجی نیز روال معمولی است که به راحتی از تلاش دانشجو در آن سوء استفاده میشود. بارها از دانشجویان شنیدهام که در یک مقاله مشترک با استاد همکاری کردیم و ایشان تقریبا هیچ کاری نکردند ولی طبق مقررات باید نام استاد به عنوان نویسنده مسئول در ابتدای مقاله ذکر میشد.
پس استاد واقعی کیست؟
استاد واقعی کسی است که علاقمند به آموزش دادن باشد. او نه تنها علاقمند که باید در امر آموزش توانمند باشد. توانمندیهای مختلفی در اساتید باید وجود داشته باشد که از آن جمله به این موارد مهم باید اشاره کرد:
- داشتن بیان خوب وگیرا
- زبان بدن مثبت و دوستانه
- حسن خلق و حوصله برای توضیح دادن
- صبوری در فهماندن محتوای دشوار درسی
- داشتن روش تدریس اختصاصی
- مطالعه منظم قبل از تشکیل کلاس
- بهروزرسانی محتوای آموزشی
- شنوا بودن نسبت به انتقادات دانشجویان
- توانایی مدیریت کلاس و غلبه بر اغتشاشات دانشجویان
- …
به این فهرست طولانی میتوان موارد بسیاری اضافه کرد. اما آیا هر کسی که این مهارتها را داشته باشد میتواند یک استاد واقعی باشد؟ اگر به فهرست دقت کنید بازاریابان و تبلیغاتچیها هم تقریبا همین مشخصات را دارند. آنها هم مرتبا محتوای خود را به روز میکنند. به جلب نظر مخاطب توجه دارند. بهترین زبان بدن و نحوه ارائه را تمرین میکنند و خلاصه در کار خود استاد هستند!
استاد واقعی یک الگوی تمام عیار است
در واقع استاد واقعی کسی نیست که متخصص است و خوب درس میدهد. این کافی نیست گرچه به شدت لازم است. اساتید برتر و نمونه کسانی هستند که الگوی شخصیتی و رفتاری آنها نیز برای دانشجویان قابل اعتنا باشد. در واقع استاد باید نمونه عملی آنچه که تدریس میکند باشد. بدین ترتیب است که دانشجو با علاقه به سر کلاس خواهد آمد و مشتاقانه محتوای آموزشی را جزء به جزء دنبال خواهد کرد.
همانطور که نمیتوانیم از کسی که سیگار میکشد درس تندرستی بگیریم، از استادی که مؤلفههای شخصیتی نابهنجاری دارد نیز نمیتوانیم یاد بگیریم. تخصص را در جزوات و کلاسهای مجازی نیز میتوان کسب کرد. اما آنچه مهم است سبک زندگی، منش و بینش، کنشگری اجتماعی و دیگر مشخصاتی است که از استاد یک الگو و به واقع یک معلم میسازد.
استاد واقعی بیشتر از آن که متخصص باشد باید یک معلم باشد. امروزه تمرکز بر تخصص بسیار بالا رفته و دیگر مؤلفههای مهم و تأثیرگذار در حال به فراموشی سپرده شدن هستند. در حالی که مشخصه اصلی استاد این است که کل فرآیند تماس او با دانشجویان چه در لحظاتی که درس میدهد، چه وقتی در راهروهای دانشکده به سمت اتاقش میرود الگویی تأثیرگذار باشند. چنین فردی چنان تأثیری بر دانشجو میگذارد که سالها بعد از گذر از دوران دانشگاه، باز هم به یاد آن روزها خواهد افتاد و واژگان استاد در ذهنش تداعی خواهند داشت.
وقتی به این حالت برسیم خواهیم دید که چطور میتوان آتش اشتیاق و شور و شعور یادگیری در دانشجویان شعله میکشد. آنها برای یادگیری دست از پا نخواهند شناخت و در جامعه تأثیری به جای خواهند گذاشت که با هیچ بودجه فرهنگی و پژوهشی نمیتوان ایجاد کرد. هر یک از اساتید ماندگاری که در تاریخ دنیا از آنها یاد میشود، حائز این ویژگی بودند که دارای شخصیت فوقالعاده تأثیرگذاری بودند. بدین ترتیب معلم نسلهای بعد از خود شدند.
اگر به فهرست این اساتید ارزشمند نگاه کنیم از قرنها قبل میتوانیم از کسانی چون کنفوسیوس و سقراط شروع کنیم و به حال حاضر برسیم. برخی از این اساتید در راه بسط نظریات خود تلاشهای طاقتفرسایی انجام دادند ولی امروزه الگوهای گرانسنگ بشری هستند. تنها افرادی مثل گاندی، مادر ترزا و ماندلا نیستند که در این فهرست قرار دارند. بسیاری از این اساتید در جهان چهره نیستند و همگان آنها را نمیشناسند. بعضی از آنها معلم ابتدایی ما بودهاند. اما تأثیری که بر ما گذاشتند تا پایان عمر ماندگار خواهد بود.
امیدوارم همیشه در محضر چنین اساتیدی حضور یابم چرا که تشنه چنین عمقی از دانش و فرزانگی هستم.
استاد واقعی را کجا بیابیم؟
این معلمین در اطراف ما هستند. اما باید طالب باشیم. باید ارزش آنان را درک کنیم و در کارهایمان بدنبال یافتن این فرشتههای الهی باشیم. از ویژگیهای این معلمین روحانی این است که هر جا هستند بدنبال شاگردان با استداد میگردند. آنها دانش و معرفت را با سخاوت هدیه میکنند و تشنه آموختن به انسانها هستند. این معلمین همواره در حال توسعه مرزهای دانش و بصیرت بشری هستند و بدون آنها نمیتوان به آینده امیدوار بود. در بین آنان کسانی هستند که نگاه ما را به جهان به شدت تغییر دادهاند و تاثیرگذاری آنان قرنها ادامه خواهد داشت.
ضمن احترام تمام قد به ساحت این معلمین شریف، آرزو میکنم هر دانشجو بتواند با یکی از اساتید واقعی یا به تعبییر معلمین روحانی در ارتباط قرار گیرد تا از این حظ معنوی در رشد و گسترش آگاهی بهرهمند شود.