در سالهای اخیر واژهٔ «توانمندسازی» نقل محافل شده است و ترکیبهای متنوعی از آن به کار برده میشوند: توانمندسازی زنان، توانمندسازی کارکنان، توانمندسازی دانشجویان و غیره. اما چنان که معمول است، به روشنی مشخص نشده که منظور از توانمندسازی چیست و مثلا شرکت در یک کارگاه ۱ ساعته آموزشی هم توانمندسازی به حساب میآید یا خیر؟ توانمندسازی یک مفهوم ذهنی یا عملی است؟ به مهارتها ربط دارد یا به تجربهها؟ بر مبنای نوآوری است یا مبتنی بر سیستمهای از پیش تعیین شده عمل میکند؟ از این دست سوالات بسیاری مطرح است که نشان میدهد، هنوز جامعه به این واژه به درستی آشنا نیست و مؤلفههای آن را به درستی نمیشناسد. در این مقاله به سوالات بسیاری در این حوزه پاسخ دادهام.
واژهٔ توانمندسازی
اصطلاح توانمندسازی ابتدا به وسیله جولیان راپاپاپورت (Julian Rappaport) مطرح شد که یک دانشمند علوم اجتماعی و عضو انجمن روانشناسی آمریکا بود. او از سال ۱۹۷۷ میلادی در زمینه روانشناسی جمعی و روانپزشکی اجتماعی در زمینه بحران رفاه ایالات متحده آمریکا مطالعه میکرد. راپاپورت در مقاله معروف خود با عنوان «در ستایش پارادوکس: یک سیاست اجتماعی توانمندسازی بر علیه ممانعت» میگوید «این وظیفه نخبگان و پژوهشگران و متخصصین حرفهای است که باید یک تضاد در جامعه بین نگرش به مشکلات مردم در قالب حقوق و نیازها را برطرف کنند». او معتقد است توانمندسازی در جامعه با چالشهایی روبرو است که به مدل سیاست اجتماعی بازمیگردد (راپاپورت ، ۱۹۸۱). او نتایج کارهای خود را در کتاب «مطالعاتی در زمینه توانمندسازی» در سال ۱۹۸۴ به چاپ رساند که در آن توانمندسازی را چنین تعریف میکند: «توانمندسازی فرآیندی است که مکانیزمی برای مردم، سازمانها و جوامع فراهم میسازد تا بر زندگی خود استیلا یابند» (راپاپورت، ۱۹۸۴).
واژهٔ توانمندسازی که برگردان واژهٔ Empowerment است در هر حوزه به شکلی متفاوت معنا شده است. برای مثال در دانش مدیریت هدف از آن تقویت بهرهوری سازمان، ولی در دانش روانشناسی هدف از آن توانایی مقابله با چالشها و حفظ تعادل روان است. این واژه در رشتههای گوناگون تعاریف متفاوتی متناسب با نگاه آن رشته دارد. میتوانید در رشتههای متنوعی مثل جامعهشناسی، تربیتبدنی، اقتصاد، پزشکی و غیره تعاریفی متفاوت برای این واژه پیدا کنید.
همین نکته باعث شده است که هر صاحبنظری برداشتی متناسب با مطالعات خود از توانمندسازی داشته باشد. کتابهای نوشته شده در این زمینه هر یک جنبهای از توانمندسازی انسانی را مدنظر قرار داده و بر آن تمرکز دارند. به همین دلیل مفهوم آن برای جامعه مبهم است و مشابه با اصطلاحاتی از قبیل کارآفرینی، نوآوری و شکوفایی، با آن برخوردی کلی و غیرحرفهای دارد. در واقع افراد جامعه و بهویژه دانشجویان نیز با تعریف این واژه به درستی آشنا نیستند و هم با راهکارهای عملی کردن آن و دستیابی به توانمندسازی.
سازمان ملل متحد در یک کتابچهٔ آنلاین دربارهٔ توانمندسازی، تعاریف متنوعی از دید صاحبنظران از این واژه ارائه کرده است. برای نمونه:
«توانمندسازی عبارت است از فرآیند توانا ساختن مردم برای کنترل یافتن بر زندگی خود، برای دستیابی به کنترل بر عوامل و تصمیماتی که زندگی آنها را شکل میدهد، برای افزایش منابع و کیفیتهای زندگی و برای ساختن ظرفیتهایی برای بدست آوردن دسترسی، همکاران، شبکهها، و صدایی برای رسیدن به کنترل» (Un.org).
میبینید که توانمندسازی یک مفهوم جامع است و برای رسیدن و حفظ کردن آن به تلاشی در طی عمر نیاز است.
توانمندسازی در طی تاریخ
انسانها همیشه به دنبال رسیدن به تواناییها و قدرت بیشتر بودهاند. طبعا در دوران باستان توانمندسازی بیشتر به قدرت بدنی تعبیر شده و قویتر بودن از نظر جسمی موجب برتری در قبیله میشد. با پیشرفت تمدن و به ویژه با رسیدن به عصر صنعتی به تدریج انسان متوجه نقش دانش و ارتباطات و فناوری در توانمندسازی شد. در عصر حاضر توانمندسازی به ترکیبی پیچیده از مهارتهای گوناگون و در اختیار گرفتن امکانات سطح بالا و ارتباطات قدرتمند تبدیل شده است. برای مثال بنا به اعلام نظر کارشناسان، انسان مدرن در عصر حاضر باید بیش از ۱۳ نوع سواد داشته باشد و یادگیری در طول عمر را دنبال کند. چنین رویکردی از انسانها موجوداتی در حال رشد و تکامل دائمی میسازد و آنها را همواره برای رسیدن به یافتههای جدید و تغییر روشها و بهبود تشویق میکند.
توانمندسازی در طی عمر
تفاوتهای بسیاری بین گروههای سنی وجود دارد و برنامههای توانمندسازی نیز بر همین مبنا باید متفاوت باشد. بدیهی است که نمیتوان بدون در نظر گرفتن گنجایشهای ذهنی، عاطفی، تجربی و جسمی هر فرد در دوره سنی خاص خود، برنامههای توانمندسازی مناسبی تعریف کرد. توانمندسازی برای یک نوزاد در حد گفتن سادهترین کلمات است. ولی توانمندسازی برای یک بزرگسال دارای جنبههای گوناگونی است و نیازمند صرف وقت و تلاش بسیار است.
توازن در توانمندسازی
یکی از جنبههای مهم توانمندسازی این است که فرد در جنبههای مختلف به طور متعادل رشد کند. برای مثال اگر یک فرد تنها به آمادگی جسمانی بپردازد ولی از سواد و روابط اجتماعی کمبهره باشد، فردی خطرناک برای جامعه خواهد بود که با کمک زور بازو تلاش میکند بر دیگران پیروز شود. از سوی دیگر اگر یک فرد از نظر علمی بسیار دانشمند ولی از جنبههای روابط اجتماعی و آمادگی جسمانی ضعیف باشد، باز هم با چالشهای فراوانی در زندگی روبرو میشود زیرا این شرایط از او یک بیعرضهٔ اجتماعی میسازد. این مثالها برای سادگی تنها به چند جنبه از ابعاد توانمندسازی اشاره داشتند. در حالی که یک فرد برای داشتن کنترل نرمال بر زندگی خود، نیازمند توانمندسازی در ابعاد چندگانه است.
توانمند واقعی کیست؟
بنا به تعاریف ارائه شده توسط کارشناسان خبره، در یک جمعبندی باید گفت توانمند واقعی کسی است که در هر مقطع سنی با مهارتهای لازم در آن ردهٔ سنی آموزش دیده باشد و بتواند با استفاده از امکانات مناسب و تعاملات اجتماعی درست، هویت خود را به خوبی تعریف کرده و با حس اطمینان و امیدواری برای زیستن در مرحلهٔ فعلی و رفتن به مرحلهٔ بعدی تلاش کند. این فرد همواره در حال یادگیری و تصحیح مسیر زندگی است و همواره احساس خودکارآمدی و نشاط را تجربه میکند.
برای مثال توانمندسازی برای یک نوزاد به معنی حرف زدن و راهرفتن است. در مقطع پیشدبستان، انتظار داریم حفظ شعر و نقاشی و کنترل بر دستگاه ادراری عملیاتی شود. در مقطع ابتدایی خواندن و نوشتن و دروس ابتدایی و مهارت بازی با همسالان مد نظر است. در مقطع دبیرستان، توانمندسازی به مهارت حل مسئله، یادگیری، بهخاطرسپاری، آمادگی جسمانی، نزاکت، و پیشرفت درسی ارتباط دارد. ولی در مقطع دانشجویی موارد بسیاری از جمله استقلال فکری، مهارتهای مالی، مسئولیتپذیری، آیندهنگری نیز از فرد انتظار میرود. وقتی فرد فارغالتحصیل شود، موارد دیگری مثل قابلیت درآمدزایی، هویت شغلی، همسریابی، تربیت فرزند، ارتباطات اجتماعی فامیلی نیز به فهرست اضافه میشوند. میبینید که هر مقطع، متناسب با خودش، نیازهای توانمندسازی متمایزی دارد.
چطور توانمندی واقعی کسب کنیم؟
چنان که گفته شد، توانمندسازی یک فرآیند طولانی است و در هر مرحله از زندگی به شکلی ما را برای مواجهه با زندگی آماده میکند. در این زمینه، کمک گرفتن از مشاور خبره نقشی کلیدی دارد. زیرا به طور طبیعی برای توانمندسازی نیازمند برنامه هستیم و تنها یک فرد خبره میتواند ما را برای یک برنامهٔ مناسب راهنمایی کند.
در واقع بدون مشاوره به سراغ توانمندسازی رفتن، ریسک افتادن در دام احساسات زودگذر را به همراه دارد. کسی که شخصا تلاش میکند برای توانمندسازی خود اقدام کند، به سادگی در دام مطالعات اولیه، نظر دوستان، شبهعلم یا تجربیات بیفایده میافتد. مزیت مهم راهنما و مشاور این است که به فرد متناسب با شرایط او برنامهای مناسب میدهد و در رسیدن به اهداف مناسب او را یاری میکند.
برای عملیاتی کردن نظراتی که با مشورت به دست آمده، اصولی را باید رعایت کنیم که همگی مهم و تأثیرگذار هستند. این اصول را در ادامه توضیح دادهام.
در واقع بدون مشاوره به سراغ توانمندسازی رفتن، ریسک افتادن در دام احساسات زودگذر را به همراه دارد. کسی که شخصا تلاش میکند برای توانمندسازی خود اقدام کند، به سادگی در دام مطالعات اولیه، نظر دوستان، شبهعلم یا تجربیات بیفایده میافتد. مزیت مهم راهنما و مشاور این است که به فرد متناسب با شرایط او برنامهای مناسب میدهد و در رسیدن به اهداف مناسب او را یاری میکند.
نظم و برنامهریزی
بعد از استفاده از مشاور، باید با نظم و برنامه پیش رفت. به طور طبیعی همهٔ انسانها ۲۴ ساعت در ۳۶۵ روز سال در اختیار دارند. متأسفانه گروه بزرگی از انسانها این ۸۷۶۰ ساعت در سال را به راحتی با بیبرنامگی به هدر میدهند. آنها کسانی هستند که سالها بعد با تأسف به زندگی گذشتهٔ خود نگاه میکنند و آرزو میکنند که ای کاش سرمایههای جوانی را هدر نمیدادند و بیشتر با برنامه و نظم پیش میرفتند.
از سوی دیگر افراد توانمند، دارای قابلیت حفظ مسیر هستند و به جای شاخه به شاخه پریدن مداوم، با کمک مشاور به یک برنامهٔ سودمند میرسند و برای اجرای آن وقت و انرژی را سرمایهگذاری میکنند. این افراد مداوم در حال پیشرفت هستند و هیچ گاه در مسیر تقویت مهارتها، ارتباطات، همکاریها و تجربههای خود عقبنشینی نمیکنند. گاهی فرد مدتی را به آزمایش شاخههای مختلف میگذراند و در نهایت به یک حوزه وارد میشود و در آن ادامه میدهد. این روش هیچ اشکالی ندارد و گاهی سالها برای یک فرد طول میکشد تا علاقهمندی خاص خود را پیدا کند. اما بعضی افراد در دام امتحان کردن و آزمایش فعالیتهای بسیاری میافتند و تا آخر عمر نیز به یک حوزهٔ حرفهای وارد نمیشوند که خطایی بسیار بزرگ است.
انرژی و حس خوب
شاید فکر کنید افراد موفق همیشه پرانرژی و شاد هستند. شاید فکر کنید آنها همیشه حس خوبی دارند و لبخندی گوشهٔ لبانشان است. واقعیت اصلا شبیه این تصویر سینمایی نیست. همهٔ انسانها به طور منظم در طی زمان دچار افت انرژی، حس بد، حال خراب، شکست، و یا بیانگیزگی میشوند. تفاوت افراد توانمند با عادی این است که چون بر اساس یک برنامه عمل میکنند، دستخوش احساسات سطحی نشده و با اجرای منظم برنامههای خود به صورت گامبهگام به موفقیت نزدیک میشوند.
تفاوت جدی بین نتایج درازمدت کسی که بر مبنای احساسات لحظهای عمل میکند، و کسی که طبق یک برنامهٔ منظم پیش میرود، وجود دارد. افرادی که توجه زیادی به حس و حال خود دارند و با کمی حس بد، عملکرد خود را ضعیف کرده و پیگیری برنامهها را کنار میگذارند، همواره در معرض فاصله گرفتن از اهداف برنامهریزی شده هستند و به سادگی از مسیر خارج میشوند. در حالی که یک فرد توانمند با حفظ عملکرد خود حتی در صورت بروز مشکلات، همواره در مسیر پیشرفت حرکت میکند.
اصلاح سبک زندگی
یکی از مهمترین زمینههای توانمندسازی حرفهای، اصلاح سبک زندگی است. بدون داشتن یک سبک زندگی مناسب، مدیریت زمان، انرژی و هزینه دشوار است و منابع بسیاری در طی سالهای زندگی به هدر میرود. در هر دوره از زندگی، نیازمند الگوهای مناسب سبک زندگی هستیم تا با مصرف درست زمان، انرژی و پول به بیشترین دستاوردها برسیم.
برای مثال فردی که روزانه در سبک زندگی خود به ورزش و مطالعه و تغذیه سالم و روابط اجتماعی مناسب میپردازد، در درازمدت نسبت به فردی که سبک زندگی مخربی دارد به دستاوردهای حیرتانگیزی میرسد. این فرد با رسیدن به میانسالی هنوز سالم و پابرجاست و دوستانی خوب و اعتماد و احترام اجتماعی را به همراه دارد. ولی فردی که با سبک زندگی مخرب خود، سالهای عمر و پول خود را تنها برای لذت بردن به هدر داده است، با انواع بیماریها و پشیمانیها روبرو است. تفاوت کاملا هشدار دهنده است.
تقویت ارتباطات انسانی
روابط عمومی فقط یک شغل نیست. همهٔ ما نیازمند توسعهٔ مداوم شبکههای اجتماعی خود و یافتن دوستان جدیدتر و قویتر هستیم. بدون داشتن دوستان قوی که به رشد و تعالی ما کمک کنند، توانمندسازی نیز خوب پیش نخواهد رفت. گاهی ممکن است سالها به خاطر نشنیدن یک جمله اندرز از یک شخص حرفهای، راه خطا را برویم و وقتی بفهمیم که بسیار دیر شده است. به طور کلی انسانهای توانمند در جذب افراد موثر و برقراری رابطه نیز توانمند هستند.
یادگیری طول عمر
انسان امروز متوجه شده است که دیگر نمیتواند به راحتی با رشد علم همراه شود. هر روزه هزاران مقالهٔ جدید در رشتههای گوناگون به چاپ میرسند و زندگی مرتبا در حال تغییر با فناوریهای جدید و یافتههای نوین است. انسان مدرن باید در تمام طول عمر خود آمادهٔ یادگیری باشد و این واقعیتی است که در طول عمر باید به آن توجه کرد.
یکی از اشکال یادگیری، کسب تجربهٔ عملیاتی از طریق فعالیت عملی است. تفاوتی نمیکند که هدف شما یاد گرفتن زبان انگلیسی، مهارت در زبان برنامهنویسی، سخنرانی یا خلق ثروت باشد. اگر دست به کار عملی نزنید و تنها به یادگیری بپردازید، در عمل چیزی برای عرضه نخواهید داشت. به همین دلیل توصیه میکنم همواره در کنار درس کار کنید و اجازه ندهید ذهن شما با تئوریهای محض همراه شود.
کار گروهی
امروزه دوران قهرمانان انفرادی گذشته است و حتی فیلمهای ابرقهرمانی نیز گروهی از قهرمانان را به نمایش میگذارند. یک انسان مدرن هر چقدر توانمند باشد، باید یاد بگیرد در قالب یک تیم کار کند و مرحلهٔ بالاتری از توانمندیها را به نمایش بگذارد. هر کسی بسته به قابلیتهای فردی خود ممکن است در گروه در قالب خاصی فرو رود. شناخت این قابلیتها و از حالت بالقوه به فعال تبدیل کردن آن نیز از اهداف مهم توانمندسازی است که فقط در تجربههای کار گروهی بدست میآید.
توانمندسازی برای دانشجویان
دانشجویان مجموعهٔ متنوعی از برنامهها را برای توانمندسازی خود نیاز دارند. آنها وارد مرحلهای طلایی از زندگی شدهاند که کنترل خانواده را به شدت کاهش داده و در عین حال کمترین مسئولیت اجتماعی را دارند. این شرایط بعدها با ازدواج و کار کردن به شدت متحول میشود و آزادی عمل را محدود میسازد. به همین دلیل دانشجویان فرصتی کوتاه ولی خاص و منحصر به فرد در زندگی دارند تا با حداکثر استفاده از آن، برای گام بعدی یعنی فارغالتحصیلی و ورود به عرصهٔ جامعه آماده شوند.
در جامعهٔ امروزی ما خانوادهها توانایی محدودی در توانمندسازی نوجوانان نشان دادهاند. نقش آموزش و پرورش نیز در توانمندسازی دانشآموزان متوسطه ضعیف است. این مشکل در محیط دانشگاه نیز همچنان وجود دارد و برنامهٔ مدونی برای توانمندسازی نسل جوان وجود ندارد. در نتیجه نسل دانشجوی امروزی ما به شدت نیازمند توانمندسازی حرفهای و ساختارمند است تا برای آینده آماده شود.
توانمندسازی دانشجویان یک فرآیند است که در طی آن دانشجو باید به مجموعهای از مهارتهای فردی و جمعی مجهز شود و به شناختی عمیق از خود برسد تا در دوران دانشجویی موفق عمل کند و برای فارغالتحصیلی و شروع دوران بعد از آن آماده شود. در عمل دانشجو بدون کمک مشاور در حال کسب تجربه است و با سعیوخطا حرکت میکند. روندی کند و خطرناک که تجربههای تلخی را نیز به همراه دارد.
توانمندسازی برای فارغالتحصیلان
پس از دانشگاه، باید برنامههای توانمندسازی متناسب با شرایط تغییر جهت دهند. حالا فرد درگیر درسهای هفتگی و امتحانات میانترم و پایانترم نیست. در عوض شرایطی از قبیل سربازی، جستجوی کار، کارآموزی، انتخاب شغل و انتخاب شریک زندگی را تجربه میکند. اگر این فرد در دوران دانشجویی، سبک زندگی مناسبی داشته باشد، حالا به سادگی میتواند با کمی اصلاح، به سبک زندگی استاندارد جدید خود برسد.
ولی اگر فارغالتحصیل ما قبلا بدون برنامههای توانمندسازی بوده است، باید از نو شروع کند. او نیازمند اصلاح عادتها، بهبود مدیریت زمان، تغییر استراتژی مدیریت مالی، بهبود ارتباطات اجتماعی و شغلی و غیره است. در این بستر نیز حضور یک مشاور کمک بزرگی به اصلاح سبک زندگی و تنظیم برنامههای توانمندسازی است.
خلاصه کلام
توانمندسازی یک مسیر است نه یک هدف. نمیتوان به آن رسید و آسوده شد. بلکه باید در طول عمر با کمک مشاور برای توانمندسازی حرفهای اقدام کرد. در مسیر توانمندسازی به طور معمول باید در این ابعاد تلاش کنیم:
- بهبود سبک زندگی و سلامت جسمانی
- تقویت دانش و مهارتهای کاربردی
- کسب تجربههای مناسب
- تقویت ارتباطات اجتماعی و کاری
چنان که گفته شد، توانمندسازی یک مسیر ماراتن مانند است و باید صبور بود و مرتبا از فتح قلهای به فتح قلهٔ بعدی حرکت کرد. انسان در طی زمان نیازهای توانمندسازی جدیدی پیدا میکند و مرتبا باید در پاسخ به این نیازها تلاش کند.
منابع:
– Rappaport, Julian (1981). In praise of paradox. A social policy of empowerment over prevention. American Journal of Community Psychology, Vol. 9 (1), 1–۲۵ (۱۳).
– Rappaport, Julian. (1984). Studies in empowerment: Introduction to the issue. Journal of Prevention in Human Services, Vol 3, No 2-3, 1–۷.
– https://www.un.org/esa/socdev/ngo/outreachmaterials/empowerment-booklet.pdf
سابقه نگارش این مطلب:
بازنویسی: ۱۴۰۲/۰۵/۰۲
بازنویسی: ۱۴۰۲/۰۳/۰۹
نگارش اولیه:۱۳۹۹/۰۱/۱۱