این روزها دورهٔ دیجیتال مارکتینگ پیشرفته به مباحث طراحی وب رسیده است. با این که ابتدا فکر میکردم تقریبا همهچیز را میدانم ولی بنا به رویکرد جدیدم وقت گذاشتم و با حوصله همه چیز را مرور کردم. جالب این که چندین مطلب جدید یاد گرفتم و یکییکی در سایت دانشجویانه پیادهسازی کردم. یکی از خطاهای قدیمی که هر چه جستجو کردم نتیجهای نگرفتم، حذف کردن Breadcrumb از بالای صفحات بود. این کنترل با هیچ یک از پیشنهاداتی که در سایتهای مختلف آمده بود، حذف نمیشد ولی در نهایت توانستم با یک کد CSS سه خطی حذفش کنم. هم دلم خنک شد. هم یکی از کارهایی که مدتها روی مخم بود انجام شد.
یکی از چالشهای جدید این روزها که هنوز ذهنم را مشغول کرده است، یک سری خطا است که Search Console از سایت میگیرد. چند سال است که خطای Core Web Vitals همچنان توسط گوگل گزارش میشود و با گذاشتن هر مطلب جدید هم تعداد خطاهای آن یک عدد بالاتر میرود. امیدوارم این یکی را هم زودتر حذف کنم و یک قدم به داشتن یک سایت حرفهایتر نزدیکتر شوم.
به خوبی میبینم که قبلا دورههای طراحی وب را با عجله و سرسری گذراندهام و اصلا برای تمرین وقت کافی نگذاشتهام. حالا که دارم به درستی همه چیز را مرور میکنم، متوجه میشوم که بعضی از چالشهایی که در اصلاح سایت دانشجویانه داشتم، تنها ناشی از بیدقتی خودم بودهاند. شاید همین طوری پیش برود، بتوانم به عنوان طراحی وب فعالیت کنم. این اواخر که نگرانی از به ته رسیدن بودجه دارد جدی میشود، حتی به تدریس خصوص هم فکر کردهام. مشکلی که باید حل شود و آدم بیپول حاضر است هر راهحلی را دنبال کند.
با مجموعه استارتاپی که گفته بودم یک صحبت تلفنی داشتم. جوان بودند و بیشتر دنبال نیروهایی با روحیهٔ تهاجمی و کمالگرا بودند که جاهطلب باشند. توضیح دادم که من ۴۴ سالم است و نسبت به این موارد حساس نیستم و از من تا حدی گذشته است. یک نکتهٔ جالب برایم این بود که گفتند مقالات دانشجویانه را بررسی کردهاند و متوجه شدهاند که مقالات را برای این که کاربردی داشته باشند، نوشتهام و نه برای پر کردن سایت. خبر مثبتی بود و لذتبخش.
بالاخره آخرین چک اجارهٔ دفتر هم پاس شد. حالا پول زیادی باقی نمانده و ظاهرا باید به فکر تخلیه کردن دفتر باشم. با تخلیه کردن دفتر باید برگردم به خانه و دوباره یکی از اتاقهای خانه را اشغال کنم. تنها گزینهٔ دیگر در این شرایط این است که بروم و باغ دولتآباد کار کنم. گر چه کمی نگرانی از امنیت لوازم در آنجا وجود دارد، زمستان هم قطعا سرد و منجمد کننده خواهد بود و مسئلهٔ رفتن و برگشتن هم هست، گزینهٔ راحتی نیست. ضمن این که تنها یک اتاق دارد و برای این که بخواهم آنجا کار کنم باید فکری برای بزرگتر کردن ساختمان بکنم.
یک کد تخفیف ۹ میلیون تومانی هم دریافت کردم. این کد برای یک دورهٔ آموزشی ۱۸ میلیون تومانی بود. طبیعی است که دنبالش نرفتم. فعلا تمرکز اصلی روی دورهٔ دیجیتال مارکتینگ بینالمللی است و محتوایی که دارم یاد میگیرم خیلی خوب و جامع است و احساس نیاز به ثبتنام در دورهٔ دیگری نمیکنم.
آخر هفتهٔ شلوغی خواهد بود زیرا دو دسته مهمان خواهیم داشت. رفتن و برگشتن به ویلا این روزها به یک گزینهٔ دشوار تبدیل شده است. از طرفی مدتی ورزش نکردهام و بدنم بسیار خشک و غیرمنعطف شده است. کارهای باغ هم حسابی خستهام میکنند. از طرفی حس میکنم خیلی مشکل است که بین آماده کردن خودم برای کار و وقتی که باید برای یادگیری و تمرین و ارسال رزومه بگذارم، و کارهای ویلا تعادل ایجاد کنم. با این که عاشق کار با طبیعت هستم، نمیتوانم مطمئن باشم در این شرایط بتوان به همین شکل ادامه داد.
یکی از کارهای جدید در رسیدگی به گلدانهای خانه که مدتها است به آنها رسیدگی نکردهام، قلمه زدن دو گلدان بزرگ حسنییوسف بود. کلی قلمه از آنها درآمد که در یک باکس کاشتم. باکسی که قبلا پر از کاکتوس بود و در حیاط قرار داشت. کاکتوسها را به باغ بردم و قلمههای حسنییوسف را در آن کاشتم. حالا منتظرم ببینم گلدانهای بزرگ ساقههای جانبی میدهند یا نه. علت این کنجکاوی هم این است که ساقهٔ بلندی که در این دو گلدان باقی مانده، خشک و چوبی شده است. در نتیجه احتمال دارد که تنها جوانهٔ اصلی نوک آن به رشد خود ادامه دهد.
یادم رفته بود که بگویم برای دخترجان یک جشن تولد خانگی با تاخیر زیاد گرفتیم. تولدش امسال در محرم قرار میگرفت و نمیخواستیم در ایام عاشورا شادی برگزار کنیم. بالاخره هدیهٔ جشن هم انتخاب شد. یک موبایل برایش گرفتیم با این شرط که فعلا به خاطر سن پایین، روزی ۲ ساعت به استثنای آخر هفته استفاده کند. خوشبختانه به راحتی قبول کرد و انتظاری که برای موبایل میکشید، به پایان رسید. از جنبههای تربیتی من و همسرجان نگران دسترسی در سنین پایین به موبایل و اینترنت هستیم. نگرانیای که با در دسترس بودن محتوای نامناسب واقعا جدی است و به سختگیریها ارتباطی ندارد.
گر چه دخترجان هم در حال یادگیری مهارتهای برنامهنویسی با Scratch است و گامبهگام به سمت مهارتهای تخصصی پیش میرود، ولی نمیتوانم نگران نباشم که با دسترسی به گوشی همراه، و شیطنتهایی که در مدارس بین بچهها مطرح میشود، مشکلی برای بچهها پیش نیاید. دردسرهایی که در ابتدا جدی به نظر نمیرسند، ولی گاهی که خبرهایی از اتفاقاتی که در دور و اطراف رخ داده میرسد، والدین را میترساند.
یکی از عکسهای جذاب اخیر هم خوابیدن جوجهها بود. شبها این طوری کنار هم گلوله میشوند و یکدیگر را گرم میکنند. جوجههای بزرگتر سرپناه جالبی برای جوجههای کوچکتر هستند که نیازمند مراقبت هستند.
پستهای دیگر وبلاگ:
چالش کتاب و سیمانکاری غیرحرفهای
در چالش کتابخوانی ۴ کتاب را فراموش کردم و با برنامههای فشرده باید نگران سیمانکاری در ویلا هم باشم
مصاحبه شغلی مسخره
گاهی که در مصاحبههای شغلی شرکت میکنم حس میکنم خیلی بیشتر از مصاحبهکننده به کاری که موضوع مصاحبه است، مسلط هستم
دیجیتال مارکتینگ با دیوار
بدون دیجیتال مارکتینگ واقعا کسبوکار آدم میخوابد و بیدار نمیشود. نمونهاش همین دانشجویانه است که در گل مانده است.
بفرما! مریم مصنوعی
دیگر همین مانده که دختر سفارش بدهیم یک مصنوعیاش را تحویل بگیریم. کارهایی که از هوش مصنوعی مولد برمیآید خیلی متنوع و نگرانکننده است
آب سرد در حمام
سرد شدن ناگهانی آب در حمام چیزی نیست که بتوان با آن کنار آمد. به ویژه اگر همان لحظه پکیج قاطی کرده باشد
بهینهسازی کارهای دفتر با مدیربازی
وقتی حتی نمایشی حس مدیریت و کارمندی را تمرین کنی میتوانی نتایجی بهتر از روزهایی بگیری که بدون طرح و برنامه در دفتر وقت میگذرانی