بازگشت به نویسندگی

    گاهی یک تیم تخصصی کاری که آدم خودش می‌تواند انجام دهد را اینقدر کش می‌دهند که مجبور می‌شوی خودت دست به کار شوی. این حکایت سه‌شنبهٔ من بود. یک افزونه به سایت اضافه کردم و بوم همه چیز ترکید. ابتدا درست کار می‌کرد ولی وقتی تنظیمات آن را دستکاری کردم ناگهان همه‌چیز متوقف شد. با این که بعضی چیزها کار می‌کردند ولی محتوای سایت نمایش داده نمی‌شد. جالب این که حتی Google Analytics هم تشخیص نمی‌داد که سایت قطع شده است و آمار بازدید نمایش می‌داد. پس یک جای خاصی از کار می‌لنگید.

   برای پیگیری به سازندهٔ افزونه و تیم پشتیبان سایت پیام دادم. هر دو هم گفتند چشم. ولی تا سر شب خبری نشد و چیزی درست نشد. بالاخره خودم دست به کار شدم و با یک سری دستکاری کردن سایت را بالا آوردم. هم دلم خنک شد. هم کیف کردم از این که یک عیب‌یابی پیچیده را به تنهایی انجام دادم.

   سه‌شنبه در یک رویداد دورهمی کارجویان شرکت کردم. مدتی است در یک حساب تلگرامی به اسم Tech Talk دور هم جمع شدیم و در مورد مشاغل نرم‌افزاری با رویکرد پروژه بین‌المللی و داخلی صحبت می‌کنیم. این گروه به ابتکار گروه نرم‌افزاری «گل ارن» تشکیل شده که در سایت‌های کاریابی به آن‌ها برخوردم. اولین دورهمین آنلاین هم برگزار شد و برایم جالب بود که همه اقرار داشتند که کار پیدا کردن چه در داخل و چه خارج مشکل شده است و به راحتی نمی‌توان با چند خط رزومه سر هم کردن کار پیدا کرد. حتی کارآموزی هم دیگر به راحتی نیرو جذب نمی‌کنند و دنبال نیروهای توانمندتر هستند.

دورهمی آنلاین کارجویان نرم‌افزاری
دورهمی آنلاین کارجویان نرم‌افزاری

   یک اتفاق جالب هم افتاد که مشخص نیست به کجا ختم خواهد شد. با یک استارتاپ حوزهٔ گردشگری مواجه شدم که دنبال نویسنده بودند. ولی خب شرایط پرداختی نداشتند و حاضر بودند از مجموعه سهام واگذار کنند. برای تجربه پیام دادم و گفتم حاضرم همکاری کنم. فعلا که گفتگوی تلگرامی با یکی از اعضای این مجموعه خوب بود. تا چه شود در آینده.

   بالاخره آموزش و پرورش حقوق همسرجان را واریز کرد. جالب این نکته است که باید بخشی را به موسسه‌ای که قبلا حقوق واریز می‌کرد، برگرداند که تقریبا ۸ میلیونی می‌شود. من که آخرش هم از سازوکار جذب معلم مدارس سردرنیاوردم.

   خانوادگی رفتیم ویلا برای تمیزکاری تا اگر هوا خوب باشد، جمعه یک دورهمی خانوادگی برگزار کنیم. خبر بد این که گرگی طنابش را جویده و پاره کرده بود. بعد هم رفته بود سراغ قفس جوجه‌های کوچک و تور مرغی را پاره کرده بود و جوجه‌ها را خورده بود. از تقریبا ۱۲ جوجه فقط ۲-۳ تا را زنده پیدا کردیم. اصلا به این دقت نکرده بودم که بقیهٔ قفس‌ها با حصار فلزی محکم هستند و فقط این یکی با یک لایه تورمرغی در خطر است. حالا دیگر باید به فکر زنجیر برای سگ باشم تا دیگر نتواند از این شیطنت‌ها بکند. خانواده دیگر مخالف نگهداشتن سگ شده‌اند ولی من هنوز در حال یادگیری و تمرین هستم و ول‌کن ماجرا نیستم.

   یکی از چیزهایی که دارد کم‌کم در من اصلاح می‌شود، با صبر و حوصله کار کردن است. اخیرا از تست‌های روان‌شناسی متوجه یک نکتهٔ ریز شدم که با وجود واضح بودن به آن چندان دقت نکرده بودم. این که من روحیه‌ای هنری دارم و شاید عصبانی‌شدن‌ها و بی‌صبری‌های من هم ریشه در آن داشته باشند. چهارشنبه باید ۲ مقاله حجیم ارسال می‌کردم. هر دو را قبل از ظهر تمام کردم و فرستادم. ولی عصر که بازخوردهای مسئول طرح را دیدم و نوشته‌هایم را دوباره بازخوانی کردم متوجه شدم که عجله کار دستم داده است.

   پس بر نفس عجولم غلبه کردم و مثل یک نویسندهٔ خوب نشستم چند بار از ابتدا کل مقالات را بازخوانی و اصلاح کردم و دوباره ارسال کردم. اگر بر همین حس عجله غلبه کنم مطمئن هستم که خیلی چیزها بهتر می‌شود. البته باز هم ویراستار محترم کلی ایراد گرفت و دوباره اصلاح و ارسال انجام شد. نکتهٔ مهمی که وقتی کارهایم را به ویراستار می‌دهم، گریبانم را می‌گیرد این است که اشکالات جزئی زیاد مثل تکرار «و»، و جملات درهم پیچیده و مبهم زیاد در نوشته‌هایم پدیدار می‌شوند. این یعنی باید دوباره دوره‌های ویراستاری را مرور کنم تا درست بنویسم.

   بعد از چند ماه دنبال کار و موقعیت کارآموزی در حوزهٔ طراحی وب و علم داده گشتن به یک نتیجهٔ ساده رسیدم. نتیجه‌ای که کمال‌گرایی نمی‌گذاشت به سمت آن بروم و خودم را در توهمی از موفقیتی بیشتر اسیر کرده بودم. یادم می‌آید، سال‌هایی که کافی‌نت داشتم و بعد تصمیم گرفتم موسسه ثبت کنم و دنبال کارهای جدی‌تر باشم، همسرم چیزی شبیه همین به من گفت و گوش نکردم. چون فکر می‌کردم می‌توانم ظرفیت‌های قوی‌تری را فعال کنم و به درآمدهای بهتری برسم. فکر می‌کردم راحت می‌توانم مدیر شوم و چندین کارمند داشته باشم و غیره. ولی زمان ثابت کرد، عجله کرده‌ام و بدون کارمندی کافی و تجربهٔ محیط واقعی کاری تلاش کرده‌ام برای خودم مدیریت سرهم کنم. نتیجه‌ای که تلخ ولی واقعی بود.

   داشتم می‌گفتم. با حفظ احترام برنامه‌نویسی، طراحی وب و علم داده و غیره تصمیم گرفتم رزومه‌ام را دوباره برای نویسندگی و تولید محتوا بهینه‌سازی کنم. فقط همین رزومه را اعلام کنم و فقط مشاغل نویسندگی و تولیدمحتوای دورکاری را در سایت‌های کاریابی انتخاب کنم. دیدم بیشترین تخصص من در نویسندگی است و بهترین رزومهٔ من در این حوزه قابل ارائه است. البته متوجه شدم که باز هم نیاز به یادگیری و اصلاح بیشتر متن‌هایم دارم. ولی از نگاه یک کارفرما که به خودم نگاه کردم، دیدم تنها رزومهٔ تولید محتوای من می‌تواند یک کارفرما را جذب کند. پس برگشتم به سمت نویسندگی با این تصمیم که قدرت کلامم را بیشتر کنم و در عین حال در وقت‌های اضافه هم روی برنامه‌نویسی، طراحی وب و غیره کار کنم.

   اولین نتایج این رویکرد هم مثبت بود. چند پیشنهاد کار دریافت کردم با قیمت‌های مختلف. حتی در یک پروژهٔ استارتاپی پیشنهاد مشارکت دادم که پول نداشتند بدهند و می‌گفتند سهام واگذار می‌کنیم. دیدم برای من که سریع تولید محتوا می‌کنم ریسک زیادی ندارد. شاید کار گرفت و سهام آن هم ارزشمند شد.

   از نظر کاری هم تصمیم گرفتم فعلا دورهٔ دیجیتال مارکتینگ را جدی دنبال کنم. اصلاحات آن را روی سایت و شبکه‌های اجتماعی خودم اجرایی کنم. این طوری گام به گام به هدف اصلی زندگی‌ام که توانمندسازی دانشجویان است هم نزدیک می‌شوم. این تصمیم هم برایم کمی هزینه دارد. باید کلی وقت بگذارم و همه چیز را از اول مرور کنم. مثل امام محمد غزالی که کتاب‌هایش را دزد در آب ریخت و برگشت همه را از نو یاد گرفت. من هم باید به از نو آموختن تن بدهم و دست از «خودم بلدم و حلش می‌کنم» گفتن بردارم.

    بگذریم که بالاخره گرگی اینقدر شیطنت کرد و طنابش را پاره کرد که رفتم برایش زنجیر گرفتم. ۵ متر زنجیر صیقلی ضدزنگ حالا نمی‌گذارد هر جایی برود و هر آتشی بسوزاند. چند باری هم خانوادگی به ویلا رفتیم و هر بار بخشی از ویلا را مرتب و از زباله‌هایی که باد آورده بود یا بطری‌هایی که گوشه و کنار افتاده بودند، پاک کردیم. حتی چوب‌هایی که برای سوزاندن تلنبار کرده بودم را مرتب کردم تا نئوپان‌ها از چوب‌ها و شاخه‌ها جدا باشند. خب نئوپان دودی مسموم دارد و برای مثلا کباب زدن مناسب نیست. ولی چای آتشی را خوب دم می‌کند و وقتی پختنی روی آتش درون فویل باشد هم کاربرد دارد.

   بهترین خبر هفته برای من هم رای آوردن کل کابینهٔ دکتر پزشکیان بود. هم از این جهت که داستان انتصاب وزرا جمع شد. هم از این جهت که وزیر علوم و وزیر بهداشت آدم‌هایی هستند که تصمیم دارند سیستم سهمیه‌های ناعادلانه را از دانشگاه‌ها حذف یا اصلاح اساسی کنند. کاری که برای من ارزش بسیاری دارد. وزیر ارتباطات هم اگر بتواند فیلترینگ را کاهش اساسی دهد یا حذف کند که نور علی نور است. دیگر نگویم چه انتظاراتی دارم که طولانی می‌شود. کاش وزیر امور خارجه هم بتواند یک برجام جدید را به تصویب جهانی برساند و تحریم‌های بانکی برداشته شوند. خسته شدم از این محدودیت‌های بی‌پایان بانکی و سودهای سرشاری که به این بهانه‌ها از ما می‌گیرند.

   تا یادم نرفته بگویم که برای آزمایش یک تخم بلدرچین هم در دستگاه جوجه‌کشی گذاشتم. نمی‌دانم جوجه خواهد شد یا نه. باید منتظر ماند و دید.

پست‌های دیگر وبلاگ:

خروس خونین

سرمایه‌گذاری گوسفندی

   بالاخره دستگاه جوجه‌کشی ۲۰۰ تایی خریدم. ۶ عدد هم تخم‌مرغ کوشن گرفتم که جایگزین ۶ تخم‌مرغ برهمای بدون نطفهٔ قبلی شدند. دستگاه قدیمی را

ادامه مطلب »
پراید وانت مد نظر

سختی پول خرج کردن

بودجه که محدود باشد، نمی‌توان آزادانه عمل کرد. باید دقیق همه‌چیز را به حساب بیاوری تا ناگهان دستت خالی نشود و چرخ کارها از حرکت نایستد

ادامه مطلب »
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
رفتن به محتوا