انگیزه گرفتم

   با بچه‌ها انیمیشن Klaus محصول ۲۰۰۹ را دیدیم. برایم جالب بود که چقدر با دقت ساخته شده بود و لحظه‌ای نبود که از قدرت طنز استفاده نشده باشد. یک انیمیشن بامزه که برای دیدن با بچه‌های کوچک هم مناسب است.

   از صبح چهارشنبه فعالیت شروع شد. صبح زود با پدرخانم رفتیم ویلا و رسیدگی به ماکیان و برگشت. نگران جوجه‌های تزئینی بودم که خوشبختانه مشکلی نداشتند. سرمای ناگهانی هم تأثیری بر آن‌ها نگذاشته بود. خبر خوبی بود ولی معلوم نیست سوز زمستان را هم تاب خواهند آورد یا نه.

   بعد از برگشت و استراحتی اندک آمدم دفتر و بعد رساندن همسرجان و دخترجان به مدرسه‌ها که تمام شد، رفتم به چهارشنبه‌بازار برای جمع کردن برگ کاهو که به بدن‌سازی سختی تبدیل شد. میوه‌فروش‌ها را برده بودند دقیقا آن طرف دیگر بازار و کلی باید مسیر تا ماشین برمی‌گشتم. من هم سه سطل بزرگ همراهم داشتم و تا جا داشتند پرشان کردم و در برگشت حسابی خسته‌ام کردند. خب دو سطل را باید با یک دست می‌گرفتم که کار شاقی بود. البته نتیجه خوب بود و خسته نباشم.

   کم‌کم کارهایم دارند سروسامان می‌گیرند و حالا وقت استخدام نیرو است. امروز به فکرم رسید بهتر است به جای دستیار تولید محتوا، یک دستیار دیجیتال‌مارکتینگ استخدام کنم. مشکل فعلی ضعف در فروش محصولات قبلی است و سرعت دادن به تولید مشکلی را حل خواهد کرد؟ احتمالا نه.

   باز هم فیدیبو تخفیف ویژه گذاشت و با این که تخفیف ۹۰ درصدی باز هم با یک ۳۰ درصد تخفیف اضافه به عدد خیلی خوبی می‌رسید من ۱۷۶ هزار تومان خرید کردم. حالا حساب کنید چقدر ارزش اصلی کتاب‌ها بوده.

   فعلا هر روز مقداری دنبال کارهای فریلنسری هستم. امروز سایت 4dayweek.io را بررسی کردم. این سایت کارهای پاره‌وقت یا کارهایی که ۴ روزه هفته بیشتر نیستند معرفی می‌کند. بعضی از این پروژه‌ها فقط در کشورهای خاصی تعریف شده بودند. مثلا این یکی گفته بود فقط کسانی که مجاز به کار در انگلستان هستند را قبول می‌کند.

فقط افراد مجاز به کار در انگلستان
فقط افراد مجاز به کار در انگلستان

   حالا دارم کم‌کم وسوسه می‌شوم عضویت پولی Freelancer.com را یک ماهه امتحان کنم. هی پیام می‌دهد و ظاهرا نسخه معمولی تا ۵ پیشنهاد در ماه می‌توان فرستاد. جالب برایم مدل درآمدی این سایت است. مرتب پیام می‌دهد که بیا تأییدت کنم تا بهتر پروژه بگیری، ولی با این تست، با این دوره آموزشی و از این حرف‌ها و همگی هم پولی هستند. فکر کنم بهتر است چند سایت دیگر هم ثبت‌نام کنم تا ببینم بالاخره آبی از این مسیر گرم می‌شود یا خیر.

   در پادکست رشدینو نظرم به کارهای مشاوره‌ای امیرحسین ثقة الاسلامی جلب شد. پیام دادم که کمک لازم دارم و خیلی زود جواب داد که شرایط کسب‌وکار را توضیح بدهید. فرستادم و قسمت نهم فصل پنجم پادکست رشدینو و منابع دیگری را برای مطالعه پیشنهاد داد. پادکست را جمعه گوش دادم و الحق جذاب بود. شما هم بروید گوش بدهید. فعلا ارتباط ادامه دارد و دوست دارم از این فرصت استفاده کنم و اشکالات کارم را اصلاح کنم.

   پنج‌شنبه و جمعه مهمان داشتیم و عملا درگیر مهمانی شدم. کمی هم سرما خوردم و گاهی عطسه‌ای می‌کنم. کمی بهتر و کمی بدتر می‌شوم. فعلا که خودم را بسته‌ام به داروی مادربزرگ یعنی چای نبات و زنجفیل. قرص هم نخوردم و امیدوارم زودتر بهتر شوم.

   جمعه که با پسرجان رفتیم به ویلا سر بزنیم با یک بی‌احتیاطی کوچک یک زخم ناجور روی پیشانی‌ام درست کردم. کوچک است ولی کاملا در دید. به خودم گفتم بسه دیگه برو از این قفس‌های استاندارد بخر. امروز سفارشش را ثبت کردم. یک قفس بلدرچین و یک قفس مرغ تخم‌گذار محلی. منتظرم ببینم کی بدستم می‌رسد.

   چند روز بود که ایرانسل پیام می‌داد که همین امروز ۱۰۰ گیگابایت رایگان. هی گفتم الکی است و نرفتم. آخرش صبح جمعه نگاه کردم دیدم چنین پیشنهادی واقعا آمده. فعال کردم و تا شب حدود ۵۰ گیگابایت آموزشی از پادکست بگیر تا سریال گرفتم. پسرجان هم گیر داد که بگذار Fortnite بگیرم که گفتم نخیر. همین‌طوری درس نمی‌خوانی، باز یک بازی جدید هم برایت بگیرم؟ طفلک خیلی دوست داشت این ۳۰ گیگابایت را مفت دریافت کند ولی حس پدری می‌گفت که صلاح نیست.

   یک گل جدید هم برای دفتر خریدم. خنده‌دار این که در فروشگاه «شهر ما» خریدم و متصدی نمی‌دانست اسم‌اش چیست. گفت در مشخصات کالا ثبت شده کاکتوس. خدایی این کاکتوس است؟

گل جدید
گل جدید

   از صبح شنبه افتادم به جان دفتر. گفتم طوری مرتبش کنم که بشود قرار کاری با کسی گذاشت. بلبشو هم حدی دارد. الان آماده شده که با یک تی مرتب افتتاح‌اش کنم. خسته نباشی مهندس.

   بعد از مدت زیادی فراموش‌کاری قرارداد همکاری با موسسه استعدادیابی را هم ارسال کردم. حواس که ندارم. چند شب پیش که یک علاقمند پیدا کردم یادم افتاد که هنوز قرارداد موسسه را امضا نکرده‌ام.

   از انجمن روابط عمومی هم تماس گرفتند که کارت شما رسیده است. من هم باز یادم رفت بروم بگیرم. قرار بود پنج‌شنبه سراغش بروم ولی فراموش‌ام شد. امروز هم که پرید و می‌ماند فردا.

اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Skip to content