خبر خوب هفته برای من همکاری منتور مرکز کارآفرینی دانشگاه صنعتی شریف بود. به من قبلا تا ۲۵ آذر مهلت داده بود که اصلاحات طرح را ارسال کنم و نرسیده بودم. جمعه هم رفتیم نیشابور به دعوت نذری یکی از همسایهها که خوش گذشت و از محوطه تاریخی شادیاخ هم بازدید کردیم. جالب بود که قبلا تا نزدیکی این محدوده رفته بودیم ولی نمیدانستیم آنجا است و نهار خورده و برگشته بودیم.
داشتم میگفتم. بالاخره به منتور تماس گرفتم و گفتم وقت کم آوردهام. تا جمعه به من وقت داد که اصلاحاتم را ارسال کنم. برایم جالب بود که بعضی از نکاتی که داوران گفته بودند مثل حضور رقبای بسیار در حوزه آموزش انگلیسی با داستان، طبق تحقیقات فعلی من درست نیست. چون بسیاری از آنها از آموزش به فارسیزبانان پشتیبانی نمیکنند و عملا رقیب فعلی حساب نمیشوند. به هر حال باید تحقیقات را کامل کنم. تصمیم گرفتم واقعا دانستههای قبلی را دور بریزم و از نو شروع کنم. مسلما حس «خودم بلدم» بیشتر آدم را به بیراهه میبرد تا «از نو یاد میگیرم».
اتفاق جالب هفته من ایرانسل بود. هی مودم دفتر قطع و وصل میشود و آخر این تصویر را در Twitter ارسال کردم که به سرعت حساب ایرانسل واکنش نشان داد. همکاران هم چند بار زنگ زدند که من بیرون از دفتر بودم و آخرش نشد که بشود. گفتند ایمیل بزنید بررسی میکنیم.
اصولا اعتماد بیجا چیز بدی است. اما بعضی جاها خیلی ضرر و زیانی ایجاد نمیکند. مثل همین Co-leader جدیدی که در Clash of Clans منصوب کرده بودم و دیشب متوجه شدم رفته همه اعضا را از کلن اخراج کرده و تنظیمات کلن را روی بالاترین سطح سختگیری برای عضوگیری قرار داده و خودش هم از کلن خارج شده و پیام گذاشته اگر خواستی بگو بیارمت تو کلن دراگون. تنها واکنش من لبخندی بود به این وضعیت و قراری کوچک با خودم که دیگر الکی به کسی در این فضا اعتماد نکنم. حالا باید از اول بنشینم عضوگیری کنم و ۲۰ عضو جذب شده قبلی را جایگزین کنم. فعلا به قبلیها پیام دادم ببینم برمیگردند یا نه. تا چند نفر جذب نشوند، امکان شرکت در جنگهای قبیلهای هم نیست و فعلا باید استراحت کنیم تا عضو کافی بگیریم.
امروز یک پیام مشکوک از گوگل داشتم. یک نفر سه روز پیش با یک کامپیوتر لینوکس وارد حسابم شده بود. هر چه فکر کردم خودم نبودم و رفتم کلمه عبور را عوض کردم. ایمیل پشتیبانی را هم تأیید کردم و هنوز هم دارم فکر میکنم سه روز پیش با کامپیوتر لینوکس یعنی کی میتواند بوده باشد؟
بالاخره رفتم دندانپزشکی و پروتزی که سالم از ایملپنت جدا شده بود را برایم چسباندند. غیر از دو ساعت و خردهای علافی که به کتاب خواندن و نوشتن داستان برای ارائه استارتاپی گذشت، دردسری نداشت. دستیار دندانپزشک هم گفت بزاق دهان چسب پروتز را شل میکند و احتمالا به همین دلیل دندان جدا شده است.
سگی که از کلینیک گرفتم، حیوان بانمکی بود. مشخص بود با آدمها بزرگ شده و خیلی دوست دارد بازی کند. باهوش بود و به مرغ و خروسها حمله نمیکرد. ولی اگر وارد لانهاش میشدند بیرونشان میکرد. روز بعد از حملهٔ روباه به خروسهای لاری آوردماش. بچهٔ سربهراهی بود و حتی از پای درختها نان خشک و استخوان و پوست ماهی گیر میآورد و میخورد. البته نمیدانستم سگ تخممرغ خام هم میخورد. جعبهای که مال خروسهای لاری بود را برایش آماده کردم. مسئول کلینیک یک پتوی خوب هم فرستاد که طبق شکل زیر در لاستیک برایش آماده کردم.
ولی وقتی دامپزشک کلینیک برای بازدید آمد، سگ را برد. استدلالهای جالبی داشت: اینجا برای سگ بسیار سرد است و زمستان بشود این میمیرد، نزدیک بودن لانهاش با مرغها باعث میشود کنه بگیرد، لانهاش را هم خوب نساختید و چنین و چنان بسازید و شلیک نهایی این که این سگ باید جایی باشد که آدم زندگی کند تا هر روز رسیدگی شود. در نهایت هم گفتند یک لانهٔ خوب بسازید، یک سگ بومی بزرگتر برای شما میفرستیم.
شنیده بودم که در ویندوز ۱۱ امکان اجرای مستقیم اپلیکیشنها وجود دارد. بالاخره تصادفی در یک ویدیوی Youtube راه انجاماش را پیدا کردم. فعلا با کلی معطلی و دردسر زیرساختها نصب شده و Amazon App Store هم فعال شده و باید ببینم در گام بعدی درست اجرا میشود یا نه.
پسرجان هم با شبکه Donate آپارات درگیر است. بیش از دو هفته است که باید تقریبا ۴۰۰ هزار تومان از این شبکه دریافت کند و هی تعلل میکنند. بهانه هم این است که شما در صف پرداخت قرار دارید، صبر کنید لطفا. از آن طرف بلوبانک سامان هم کارت عابربانک حساب را ارسال نکرده است. رسما مردم ایران سر کارند در این غوغای بدقولی و بیقانونی.
طبق اخبار شبکه هکری گنجشک درنده که گفته میشود عامل اسرائیل است، بسیاری از جایگاههای سوخت را هک کرده و دردسر ایجاد کرده است. خب امروز تصمیم گرفتم دخترجان را با پای پیاده ببرم مدرسه و همسرجان هم با اتوبوس برود و برگردد. کمی خشن است اما اگر بنزین کم بیاورم چطوری بروم ویلا و برگردم؟
پارسال هم این مشکل پیش آمد که با سرد شدن هوا و روشن کردن گرمایش کف، خاک گلدانها زود به زود خشک میشود و دردسر درست میکند. یکی از برگهای برگانجیری هم زرد شد و از بین رفت که امیدوارم این تباهی ادامه پیدا نکند.