هر دانشجویی به تدریج یاد میگیرد و به سمت متخصص شدن پیش میرود. مشکل اینجاست که از مرحلهٔ چیزی بلد نبودن تا رسیدن به یادگیری و متخصص شدن راهی طی میشود که مشخص نیست کی به وضعیت حرفهای بودن میرسیم. ابهام این تشخیص ذهن دانشجو را گیج میکند و به ویژه در سالهای اول نمیتواند بفهمد چه زمانی چیزی میداند که میتواند برای دیگران مفید باشد. در این مقاله این مفهوم را با جزئیات بیشتری برای شما تشریح میکنم.
مهندس جان و دکتر جان
حتما این شوخی را شنیدهاید که دانشجویان مهندسی و پزشکی از ترم اول همدیگر را مهندس و دکتر صدا میکنند. در واقع این دانشجویان تلاش میکنند آیندهٔ چند سال بعد را همین حالا تمرین کنند. ولی آنها واقعا کی شایسته این عنوان هستند و آمادگی لازم برای فعالیتهای مهندسی یا پزشکی را کسب کردهاند؟ سوالی مهم که پاسخ دادن به آن راحت نیست.
قورباغه آرامآرام میپزد
حتما این مثل را شنیدهاید که قورباغه در دیگی که آرامآرام داغ میشود، میپزد و بیرون نمیپرد. گر چه این مثال در دنیای واقعی حقیقت ندارد و قورباغه از دیگ فرار میکند و جانش را نجات میدهد، ولی شبیه این اتفاق برای دانشجویان رخ میدهد. آنها کمکم دانش میاندوزند و متوجه نیستند که دارند از جامعه فاصله میگیرند. یعنی اطلاعات آنها دارد از متوسط اطلاعات عمومی دیگر افراد در آن زمینه بیشتر میشود و میتوانند با این تخصص هر چند ناقص، کسب درآمد کنند.
مثل همه بودن
مشکل اصلی دانشجویان این است که همراه با همکلاسیها واحد برمیدارند، درس میخوانند و جلو میروند. در نتیجه احساس میکنند چیز خاصی نسبت به دیگران بلد نیستند و این تلقی را به اشتباه به جامعه تعمیم میدهند. در نتیجه ناخواسته تصور میکنند برای ارائه به جامعه نیز مطلب خاصی ندارند. در واقع این خطای شناختی باعث میشود تصور کنند لازم است مطلب خاص و ویژه بلد باشند تا بتوانند برای تخصص خود شغلی در جامعه دستوپا کنند.
حتی از ترم اول
حتی یک دانشجوی ترم اولی هم مطالبی برای ارائه به جامعه در آستین دارد. حداقل کار این دانشجویان میتواند تدریس مطالبی که برای کنکور خوانده بودند، به دانشآموزان دبیرستانی باشد. علاوه بر این هر دانشجویی در زمینههایی مهارت و آموزش دیده است و از ترم اول میتواند به دنبال کار برود و هویت شغلی اولیه خود را بسازد.
گاهی مانع برای دانشجویان این است که فکر میکنند برای درآمدزایی و عرضه مهارتهای خود نیاز به فرصتی عالی همراه با امتیازات خوب دارند و بدون کسب اطلاعات خاص و تخصصی نمیتوانند به آن نزدیک شوند. ولی در واقعیت بیشتر دانشجویان با مشاغلی ساده و عملیاتی درآمدزایی میکنند و این کار را تا ترمهای بالا و رسیدن به سطح تخصص عالی به تعویق نمیاندازند. کار درستی که باعث میشود تجربه خوبی کسب کنند و با بازار کار آشنا شوند و برای آینده آمادگی کسب کنند.
فاصله با میانگین جامعه
فرض کنید برای مثال یک دانشجوی مهندسی کامپیوتر باشید. درست است که همه امروزه با کامپیوتر آشنا هستند و با آن کار میکنند. ولی در واقع اطلاعات تخصصی ندارند و کارهای عادی با آن را یاد گرفتهاند. این دانشجوی کامپیوتر گر چه در ترمهای پایین هنوز نسبت به سطح مهارتی که در هنگام فارغالتحصیلی خواهد داشت، چیز زیادی نمیداند، ولی به سرعت از سطح متوسط دانشی که افراد عادی در جامعه دارند، فاصله میگیرد.
مانع اینجاست که به علت خطای شناختی که بالاتر توضیح دادم، این دانشجو خود را در مقایسه با دیگر دانشجویان همرشتهای در سطحی بالاتر نمیبیند و در نتیجه تصور میکند که مطلب خاصی برای عرضه ندارد. پس به دستکم گرفتن خود ادامه میدهد و دائما در این تصور باقی میماند که چیز زیادی نمیداند.
سوالات تخصصی گمراهکننده
یکی از چالشهای دانشجویان در ترمهای اول این است که نمیتوانند به سوالات پیچیدهای که گاهی اطرافیان در حوزه رشته تحصیلی از آنها میپرسند، پاسخ دهند. مثلا همان دانشجوی کامپیوتر که از او صحبت کردیم را در نظر بگیرید. ممکن است در ترمهای پایین از او در مورد تفاوت سیستم عامل ویندوز و لینوکس سوال کنند. به طور طبیعی این دانشجو هنوز در مرحلهای نیست که بتواند به این سوال پاسخ دهد و در نتیجه کاهش اعتماد به نفس را تجربه میکند.
عملا مهم نیست که نتوانید پاسخ هر سوال تخصصی را بدهید. مهم این است که متوجه باشید در چه زمینهای چیزی میدانید که مشتری احتمالی شما نمیداند و همین میتواند وجه تمایز شما و عاملی برای کسب درآمد باشد.
کارهای ساده را دستکم نگیر
یکی از اشتباهات بسیار رایج در محیط دانشگاهی، دستکم گرفتن اطلاعاتی است که در ترمهای پایین به دانشجو آموزش داده میشود. در نتیجه این دانشجو چنین تصور میکند که این اطلاعات ارزش چندانی ندارند و اگر بخواهد از آنها برای کسب درآمد استفاده کند، تخصص خود را تحقیر کرده و قابلیتهای خود را نادیده انگاشته است. به همین دلیل وقت را تا مطالعه درسهای تخصصی و رسیدن به اطلاعاتی که از نظر او بسیار مهم هستند، تلف میکند و حاضر نیست فرصتهای دم دستی برای ورود به بازار کار را دنبال کند.
در بین دانشجویان این مشکل را مشاهده کردهام که فکر میکنند اگر کارهایی با سطح تخصصی پایین را قبول کنند، کسر شأن آنها است و نباید چنین اشتباهی را مرتکب شوند. آنها از همکلاسیهای خود خجالت میکشند که بگویند در کاری با فلان درجه تخصصی سطح پایین مشغول به کار شدهاند و همین باعث میشود در عمل منتظر فرصتهای بزرگ درجا بزنند.
واقعیت دنیای کار این است که نردبان ترقی به سمت کارهای بزرگ، انجام درست کارهای کوچک است. بدون کسب تجربه با کارهای ساده نمیتوان کارهای بزرگ را به درستی انجام داد و این برای اهل فن امری اثبات شده است.
جمعبندی
دانشجویان به تدریج متخصص میشوند. اشتباهی که بسیاری از آنان مرتکب میشوند، تلقی غلطی است که میگوید تا به سطح تخصصی بالایی نرسیدهاید، نمیتوانید چیز قابل توجهی عرضه کنید و توسط جامعه رد خواهید شد. در حالی که در دنیای واقعی حتی انجام دادن کارهای سادهتر میتواند پلی برای ورود به بازار کار باشد. این کارهای سادهتر میتوانند تجربه کار کردن را بالا ببرند و دانشجو را برای ورود به دنیای کارهای تخصصی و پیچیده آماده کنند. پس توصیه من این است که تخصص خود را حتی در مراحل اولیه دستکم نگیرید و سعی کنید با استفاده از آن وارد بازار کار شوید و با کسب تجربه، نردبان ترقی را پلهپله طی کنید.
مقالات بیشتر برای شما:
مجموعه مقالات مشاوره تحصیلی
مقالات دربارهٔ مشاوره تحصیلی را اینجا بخوانید
رزومهٔ منفی بنویسید
وقتی تلاش کنید مشکلات خود را شناسایی کنید، راهحلهای مفیدی برای جلوگیری از اشتباهات آینده پیدا میکنید
گواهی آموزشی یا نمونه کار؟
هر کارجویی باید بداند گواهی آموزشی بیشتر به کارش میآید یا ایجاد نمونهکار و ساخت رزومه معتبر
خوابگاه یا خانه دانشجویی؟
انتخاب بین خوابگاه و خانه دانشجویی یک انتخاب سرنوشتساز در دوران دانشجویی است. در این زمینه خوب فکر کنید و از افراد باتجربه کمک بگیرید تا کمتر دردسر داشته باشید.
محاسبه درصد تحقق اهداف
محاسبه درصد تحقق اهداف راه ارزشمندی برای رسیدن به موفقیت است