امروز از روزهایی نبود که همه چیز سر جایش باشد. صبح زود (نه آنقدرها، حدود ۷ در واقع) رفتم به ویلا و مرغک را آزاد کردم کمی بچرد و آفتابگردانها را آب دادم و یک سری کارهای مفید کردم. مثلا در چالهٔ دور یکی از درختها کمپوست درست میکنم. چطوری؟ خیلی ساده! دور هر نهال یک چالهٔ بزرگ به قطر تقریبا ۱.۵ تا ۲ متر داریم. درخت را که آب میدهیم به خصوص در تابستان این چاله زود خشک میشود. با افزودن زبالههای تر خانگی به خاک این چاله میتوانیم هم کمپوست درست کنیم، هم خاک پای درخت سست میشود و هم نم را بیشتر نگه میدارد.
آزمایش دیگرم استفاده از بطریهای نوشابه پلاستیکی برای کم کردن خشکی پای نهالها بود. تعدادی که قبلا در دفتر جمع کرده بودم برای بازیافت آبهای زائد برای باغچه و گلدانها را بردم، آب کردم و اینطوری دور نهال چیدم. از دو روز پیش که به نظر میرسد چندان خشک نشده است. باید ببینم بعدا چه میشود. خوبی این بطریهای آب شده این است که گرمای تابستان و سرمای زمستان را تاب میآورد و عمر طولانی در برابر تابش آفتاب دارد.

کار دیگری که کردم پوشاندن روی شلنگهای آبیاری بود که با فشار آب هی از محل اتصال درمیروند و باید بروم درست کنم. مشکل خاصی ندارد به جز شل شدن محل اتصال که آن را مستعد درآمدن از جا در فشار زیاد میکند. پس طبق شکل زیر روی شلنگها خاک ریختم تا وزن خاک مانع شود که دفعههای بعد راحت از جا دربیایند. قبلا رویشان سنگ گذاشته بودم ولی متوجه شدم سنگ شکل لوله را تغییر میدهد و حتی ممکن است پارهاش کند.

تا به دفتر رسیدم ساعت شده بود ۱۰. ولی انگار خیلی تشنه شده بودم که بسیار کند قسمت ۱۳۳ آموزش زبان را نوشتم و تمامش کردم. شنیدهام بعضی صاحبان فتوی معتقدند اگر کسی زیاد تشنه شد میتواند کمی آب بنوشد ولی روزهاش باطل نمیگردد. حالا چرا این نظر جدی گرفته نمیشود، نمیدانم. ظاهرا تحقیقات علمی هم اثر بد تشنگی زیاد بر مغز را نشان داده و خلاصه چیز خوبی نیست. بگذریم.
اینترنت امروز به حد اعلی افتضاح بود. هیچ برنامهای درست و درمان کار نمیکرد و با کلی دردسر توانستم یک سری از کارهای ثابت روزانه را انجام بدهم. واقعا باید فکری بکنم برای این وضعیت. امروز چند نکتهٔ جدید توجهم را جلب کرد که به خاطر کندی اینترنت نشد درست تحقیق کنم. مثلا در صفحه جستجوی عکس گوگل یک گزینهٔ گفتگو با ChatGPT فعال شده بود که به خاطر اختلالات خط نتوانستم آزمایشش کنم. سایت OpenAI هم خطای موقعیت مکانی میداد و نگذاشت کاری از پیش ببرم.
اتفاق بامزهٔ دیگر این است که بنا به تجربهٔ سالهای قبل، تقریبا یک هفته باید تبریک تولد جواب بدهم. تولدم رسیده و ملت بنا به نوتیفیکیشن لینکدین مرتبا تبریک ارسال میکنند. یک هفتهای درگیریم تقریبا.
شب هم به افطار نذری دعوت شدیم و امشب هم شب سوم احیاء است. التماس دعا دوستان.